دولت خودکامه میبود. با اینهمه بامردم، آن گردنکشی و دژرفتاری را مینمودند. مردم که از درون دل بکار برخاسته و آرزو میکردند بایشان یاوری نمایند و پشتیبان باشند و در برابر بیگانگان نیرومندشان گردانند، در برابر اینها آن بدیها را از خود نشان میدادند.
روز شنبه نوزدهم بهمن (۲۶ ذیالحجه)، مجلس بیش از نیمروز در یک اطاق نهانی بر پا گردید. نمایندکان تبریز هم آمدند. تقیزاده و حاجی امینالضرب هر کدام نوشته دیگری در باره کمیهای قانون اساسی آماده کرده بودند. آنها را خواندند و پس از گفتگو و سکالش چون دیدند در آن باره به سخن بسیاری نیازمندند و چنان فرصتی نیست بهتر دیدند که بهمان فهرست درخواستهای تبریز بس کنند و آنها را نوشته بادست حاجی مخبرالسلطنه بنزد صدراعظم فرستادند که تا چهار ساعت دیگر پاسخ از شاه گرفته و بفرستد. سپس چون پاسخی نرسید هفت تن را از نمایندگان برگزیده نزد صدر اعظم فرستادند. از آن نیز نتیجه نشد محمد علیمیرزا ایستادگی مینمود و بیباکانه پاسخها میداد. مجلس تا شام برپا میبود و رسیدن پاسخ را میبیوسید.
امروز تهرانیان هم در شورش همدستی نمودند. گذشته از جنبش تبریز گفتگوهای دیشبی با صدراعظم همه را بیدار میگردانید. دسته های انبوهی از آنان در حیاط مجلس و آن پیرامونها گرد آمده همراهی با درخواستهای تبریزیان مینمودند و چنین میخواستند که در اینجا هم بازار را ببندند. ولی مجلس خرسندی نداد و جلو گرفت.
از آنسوی در تبریز امروز همچنان شور و خروش بر پا میبود. گذشته از تلگرافخانه و آن پیرامونها، مردم در برخی مسجدها گرد آمده و همراهی با کوشندگان مینمودند. گذشته از شهر، از باسمنج و شبستر با تلفون همدردی نشان میدادند. چون ساعت بساعت با تلگراف از پیش آمد های تهران آگاه میشدند، از ایستادگی محمد علیمیرزا سخت بر آشفتند، و یکدسته باین شدند که برای فشار آوردن باو بیک گام دیگری برخیزند، و آن اینکه ادارههای پست و تلگراف و تذکره
و صندوق مالیه و قورخانه را بدست گیرند، و نگزارند دولتیان بکار