برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۰۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پردازند. ولی دوراندیشان این را نپسندیدند، و تنها باین بس کردند که تلگرافخانه را بدست دارند و نگزارند تلگرافهای دیگری فرستاده شود.

شاگردان دبستان باز رده بسته و سرودخوانان میآمدند و میرفتند و شنیدنیست که در میان آن شور و خروش کسانی نیکوکاری را فراموش نمیکردند و برای دبستانها «اعانه» گرد آورده و میدادند.

داستان فرستاده فرستادن محمد علیمیرزا به عتبات که از دیر باز بر زبانها افتاده بود، این پیش آمدها راست بودن آن را میرسانید، و این بود علماء تلگرافی نوشتند که برای علمای نجف فرستاده شود، و چون بتلگرافخانه ایران بدگمان میبودند کسی را فرستادند که از آن سوی ارس، از سیم قفقاز آن را بفرستند. آن تلگراف را با پاسخی که علمای نجف دادند و چندی پس از آن رسید در روزنامه‌ها نوشته‌اند و ما در اینجا نمی‌آوریم.

گردن گزاردن محمد علیمیرزا بدرخواستها روز یکشنبه باز بامداد مجلس بر پا گردید. باز نشست نهانی می‌بود. ولی چون تهرانیان در حیاط و آن پیرامونها انبوه شده بودند و سخت بیتابی می‌نمودند، پروای نهانی بودن نشست را نکرده بدرون رفتند، و با نمایندکان در شور و سهش همبازی نمودند. چه مجلسیان و چه دیگران پاسخ دربار را می‌بیوسیدند و پیاپی فرستاده بنزد مشیرالدوله فرستاده می‌پرسیدند. هنگام نیمروز چون دو سید و دیگران میخواستند بخانه خود روند مجلسیان نگزاردند و خواهش کردند که در مجلس بمانند، و از اینجا پیداست که بیم نیز میداشتند.

پس از نیمروز حاجی مخبرالسلطنه آمد و نوشته از مشیرالدوله آورد که او را برای گفتگو با مجلسیان نماینده گردانیده بود. بسخن آغاز کردند. نماینده دولت مشروطه را نمیپذیرفت و میگفت: «این کلمه غلط است»، و در میان سخن میفهمانید که این را نخواهید و هر چیز دیگری میخواهید بخواهید. مجلسیان پاسخهای سختی دادند.

رفت که دوباره پاسخ بیاورد و هنگام شام می‌بود که آمد و چنین

۳۰۳