برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۴۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بودند دلیری بچنین کاری گمان نرفتی. در اینجا دو چیز کار را آسان میگردانید: یکی دلبستگی بسیار مردم بمشروطه و پیشرفتی که آنان را در شناختن سود و زیان رو داده بود. دیگری بدنامی که حاجی میرزا حسن از راه انبارداری پیدا کرده بود و انبوه مردم او را یک مرد شکوه دوست و خودخواهی میشناختند. با اینهمه بسیاری از دلها بویژه از عامیان ساده درون، بیمناک می‌بودند و خواهیم دید که از همین زمان رمیدگی از مشروطه پیدا کردند.

اگر مجتهد بجنگ ایستادی و نرفتی باشد که گروه بزرگی بسوی او گراییدندی. ولی تا آنروز در تبریز جنگی رو نداده و هر کسی از نام جنگ و خونریزی ترسیدی، و او نیز ترسید و آهنگ رفتن کرد، و با پسران و پیرامونیان خود که بیشتر ملایان و سیدان میبودند از خانه بیرون آمد. ولی چون بششکلان رسید درآنجا بمنبر رفت و همانا میخواست بد مشروطه را گوید و یا با سخنانی مردم را بسوی خود کشاند. مجاهدان در انجمن چون این را شنیدند بر آن شدند که بروند و با زور او را روانه گردانند، و بیکبار دو سه هزار تن از ایشان با شور و خروش روانه گردیدند. حاجی شیخ علی‌اصغر لیلاوایی و شیخ اسماعیل هشترودی و دیگران جلو ایشان را گرفته با صد زبان باز گردانیدند، و برای جلوگیری از زد و خورد دو باره چند تن از پیشنمازان را فرستادند که رفتند و او را از ششکلان نیز تکان دادند.

بدینسان او را از شهر بیرون کردند و تلگراف پایین را برای آگاهی نمایندگان دارالشوری بتهران فرستادند.

طهران خدمت آقایان وکلای محترم آذربایجان أدام‌الله بقائهم خودتان اطلاعات کامله دارید که بعضیها بملاحظه اغراض شخصانی اسباب چینی مینمودند که مقصود از دست رفته قوانین عدلیه مشروطیت متروک شود و همواره مانع از پیشرفت مقصود بودند. از آنجمله جناب حاجی میرزا حسن آقای مجتهد که در این مدت آنچه توانست اقدامات در تخریب این مقصود مقدس نمود تا اینکه عموم علماء و ملت جمع شده از جهت اسکات فتنه و صلاح عموم ملت ایشان از از شهر تشریف بردند. محض اطلاع جنابانعالی عرض گردید.

عموم ملت تبریز علماء اعضای انجمن ملی
۳۳۹