شیرازیان، انجمن قاجاریه، انجمن عراق عجم، انجمن فاطمیه و دیگر از اینگونه که هر گروهی برای خود انجمنی برپا میساخت. مشروطه که برای ستردن اینگونه جداییها و دسته بندیها میبود اینان همانرا دستاویز گرفته دسته بندی میکردند. شگفت تر آنکه اینگونه انجمنها که پدید می آوردند آن را یک کار بزرگی میشماردند و یک « لایحه » درازی نوشته برای مجلس میفرستادند که « ما چنین اتحاد و اتفاق کردهایم و چنان خواهیم کوشید...» و گاهی هم چنین «لایحه»ای در مجلس خوانده میشد. «نشستی برپا کردن و ده تن و بیست تن گرد هم نشستن و بگفتگو های پراکندهای پرداختن» را یگانگی و همدستی می شناختند.
تفنگ خریدن و مشق سربازی کردن چون کار سختی میبود در اینجا پیش نرفت. نه مردم بآن ارج گزاردند و نه پیشروان بآن واداشتند. ولی بجای آن گاهی در یکی از انجمنها ده یا بیست تن تفنگهای کهنه ای از اینجا و از آنجا پیدا کرده و بدوش انداخته و به رده می ایستادند و پیکره از خود بر میداشتند و خود را از این خود نمایی نیز بیبهره نمیگزاردند.
این بود حال تهران. اما در شهرهای دیگر بیش از همه کشاکش و غوغا میرفت، و یک چیزی که تازه رواج یافته و تو گفتیی مردم آن را از بایاهای مشروطهخواهی میشماردند گرد آمدن در تلگراف خانه و بتهران و دارالشوری و دیگر جاها پیاپی تلگراف کردن بود. کار بجایی رسید که دارالشوری از این رفتار مردم آزردگی نشان داد و بارها در مجلس این سخن بمیان آمد.
در یکی از روزنامههای تهران[۱] در آن روزها، تکه ای در باره اسپهان نوشته که چون نمونه نیکی از نمایشهای بیهوده برخی شهر ها و نشان هوسبازی ملایان میباشد آن را در اینجا می آوریم. چنین می نویسد:
«چند روز قبل جناب آقای ثقةالاسلام و جناب آقای حاجیآقا
- ↑ روزنامه «بلدیه»