بودندی.
تهران هم مدرسه های بزرگی با «موقوفات» بسیار میداشتی، و در این زمان چنین رو داد که میانهٔ طلبههای مدرسهٔ محمدیه (در بازار)، با طلبههای مدرسه صدر (در جلو خان مسجد شاه) کشاکش و زد و خوردی رخ داد. چون مدرسهٔ محمدیه «موقوفات» بیشتر میداشت طلبههای مدرسهٔ صدریه میکوشیدند بآنجا دست یابند، و خود بنشینند، و کسانی از ملایان بزرک هم پشتگرمی بایشان میدادند. بهر حال پیش آمد چون کوچک بود عینالدوله پروا ننمود. ولی هواداران اتابک که خواهان آشوب میبودند، و برخی ملایان هوسباز که آرزوی نام در آوردن و سروری فروختن میداشتند فرصت بدست آوردند و بآتش دامن زدند.
در تاریخ بیداری نامهای سید علی اکبر تفریشی، و پسر او، و حاجی میرزا ابوالقاسم امامجمعه، و امیرخان سردار، و سالارالدوله، و شعاعالسلطنه، و دیگران را میبرد، که از اینسو یا از آنسور هواداری مینمودهاند. کوتاه سخن آنکه دوباره زد و خوردی میان طلبهها در گرفت که با دگنک و قمه بجان همدیگر افتادند و کسانی کوفته گردیده، و یا خسته شدند، و بروی زمین ماندند.
حکمران تهران بدستگیری سردستگان پرداخت، ولی یکی از آنان که معتمدالاسلام رشتی بود، بخانهٔ سید عبدالله بهبهانی که از شمار مجتهدان بنام میبود پناهید، و شادروان بهبهانی او را نگهداشت.
از این رفتار، طلبههای مدرسهٔ صدر از بهبهانی رنجیدند، و چون امامجمعه نیز پشتگرمی بآنان میداد، بیباکانه بر آن شدند که از بهبهانی کینه جویند، و شبی بهنگامیکه بهبهانی از جلو مسجد شاه میگذشت، دستهای از طلبهها با دگنک و قداره بیرون ریخته بر سر او و همراهانش تاختند. در تاریخ بیداری مینویسد: استر آقا رم خورده او را، بیآنکه آسیبی ببیند، بخانه رسانید. ولی دیگران گفتهاند او را هم زدند.
عینالدوله چون بهبهانی را هوادار اتابک میشناخت و ازو رنجیده میبود، و باشد که خود در نهان دست در پیش آمد میداشت، باین هم پروا ننمود. ولی چون یکدسته از ملایان به پشتیبانی بهبهانی برخاستند