میشماری... اینسخنان مشابه بکلام جن زدگانست چه سود بخشد... این بوالفضولیهای مردود، از سید جمال معهود است، تو سید جلال بی جمال چه میگویی؟!»
اتابک که رفته بود حبلالمتین نکوهش ازو مینوشت. این در پرده هواداری از اتابک میکند، (و بیگمان از هواداران اتابک پول می گرفته) و چنین پاسخ میدهد:
«تخطئه اعمال هر یک از خدام آستان شاهنشاهی بآن ساحت قدس راجع میشود. چه رسد به تخطئه کسیکه یکقرن در دولت صاحب حکم و قلم بوده، و برگزیده و امین دو پادشاه ذیجاه برگزیدهٔ عالم... پس باید گفت العیاذ بالله در یکقرن دو پادشاه بقدر حبلالمتین ندانستهاند، و نه چنین است. یک پادشاه عقل چهل وزیر، و یک وزیر عقل چهل مرد خردمند را دارد. ما مردم بازاری اسرار دولت، و حکمت عملیه سلطنت را چه دانیم؟!.»
پرورش، سال نخست آن را که من دیدم از بهترین روزنامههاست. نویسندهٔ آن میرزا علیمحمد خان، مرد باغیرت و دانشوری میبوده، و گفتارهای تکاندهنده و تندی مینوشته. در سال ۱۲۸۹ که مظفرالدینشاه بار دوم بسفر اروپا رفت، اینمرد هم از مصر روانه گردید، و در اروپا وزیران و همراهان دیگر شاه را دید، و گفتارهای پرمغز نیکی برای نامهٔ خود نوشت.
الحدید، نویسندهٔ آن سید حسینخان از نیکانست و در روزنامهاش نیز که سپس آنرا بنام «عدالت» نوشت، از چاپلوسی خودداری کرده و گفتارهای سودمند مینوشت.
حبلالمتین اما حبلالمتین، میباید از آن جداگانه سخن رانیم. این نامهٔ هفتگی از همه روزنامههای آنزمان بزرگتر، و بنامتر میبود، و در هندوستان چاپ شده و آزادی برای سخن راندن میداشت. یکی از چیزهایی که مایهٔ رواج آن گردید، این بود که حاجی زینالعابدین تقیوف پول بسیاری فرستاد که روزنامه بعلمای نجف و دیگر جا بی پول فرستاده شود. از اینجا پیوستگی میان روزنامه