«ستمهایی بمردم این آبادیها کرده اند که تابفرساست: مردان را دو نیم کردهاند، زنان را پستان بریدهاند ، کودکان را برودخانه زنگبار انداخته اند، هر کس نام انجمن را بزبان میراند زبان او را میبرند». میگوید: «از این زبان بریدگان بسیار است»
در این جملهها اگر هم گزافه بکار رفته، نتوان گفت که پاک دروغ است. زیرا دژخیمی و ستمگری این کردان بیاندازه میباشد، و چون لگام آنان را رها کرده بجان بیدست و پایان اندازند هیچ ستمی دریغ ندارند. بویژه که نام «بابی» بروی مشروطهخواهان گزارده و بهانه نیکی بدست این خونخواران داده بودند.
چنانکه گفتیم شب چهارشنبه چهاردهم خرداد بود که آگاهی از خوی دربارهٔ این داستان خونین بانجمن ایالتی رسید و انجمن همان شبانه نمایندگان آذربایجان را در تهران بتلگرافخانه خواسته چگونگی را بآنان آگاهی داد، و آنان نوید کوشش دادند.
ولی چه کوششی خواستندی کرد جز اینکه داستان را در مجلس یاد کنند و ناله و دلسوزی نمایند، و یا چگونگی را به اتابیک نوشته و ازو چاره خواهند، و از این کارها چه نتیجه توانستی بود؟!..
این زمان دربار آشکاره ستیزهکاری مینمود، و از چند راه با مجلس و مشروطه نبرد میکرد. از یکسو، چنانکه گفتیم سه مجتهد همدست گردیده بدسته بندی میکوشیدند، و ملا محمد آملی آشکاره در منبر بدگویی از مجلس و نمایندگان میکرد. از یکسو نقیبالسادات که یکی از تیولداران میبود به دشمنی برخاسته و چادری بنام روضهخوانی در خانه خود افراشته تیولداران و دیگر بدخواهان مجلس را در آنجا گرد میآورد. از یکسو آشوب در شهرها فزونی یافته، قوامالملک در شیراز و حاجی آقامحسن در عراق همچنان میایستادند، و مظفرالدوله در زنجان و عمیدالسلطنه در تالش پیروی از ایشان مینمودند.
محتشمالسلطنه نماینده اتابک در مجلس پاسخهای شگفتی بگله و ناله نمایندگان میداد، و پیدا بود که خواستشان جز ستیزهکاری با مجلس نیست. چنانکه در نشست روز شنبه هفدهم خرداد (۲۶ ربیع الثانی)،