برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۲۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

از شهرهای خود دور افتاده، و در تهران هم آبرویی نمیداشتند، و بسیاری از ملایان که رشته سودجوییهای خود را نزدیک بگسیختن میدیدند، چاره جز همراهی با دربار و کوشیدن به برانداختن بنیاد مشروطه نمی شناختند.

از شگفتیهاست که برادر طباطبایی، سید احمد، بجایگاهی که برادرش یافته بود رشک می‌برد و پیش افتادن او را برنتافته با مشروطه دشمنی نشان می‌داد، و از اینرو با اینان همراهی می‌نمود.

همچنین پسر حاجی آقا محسن عراقی با اینان میبود. پدر در عراق بشیوه لر و شاهسون دیه تاراج و کشتار می‌کرد و پسر در تهران بنام نگهداری «شریعت» بدسته بندی میپرداخت.

نیز گفته‌ایم که میانه اینان با سید کاظم یزدی بهمبستگی میبود و خواهیم دید که یک پسر او در عبدالعظیم باینان پیوسته و با دست او نامه هایی از سید کاظم میرسید.

از هر باره زمینه را برای دشمنی با مجلس آماده میدیدند، و این بود دست باز کرده بکوششهایی پرداختند . یکی از کارهاشان این بود که کسانی را (بنوشته روزنامه اتحاد ۱۷ تن را) برگزیده برای بر۔ آغالیدن مردم بشهرها فرستادند. سپس روز پنجشنبه بیست و نهم خرداد (هشتم جمادی‌الاولی) بیک کاری برخاستند، بدینسان که بدستاویز آنکه سیزدهم جمادی الاولی روز مرگ دختر پیغمبر است و باید یکدهه روضه خوانی کرد، چادر بسیار بزرگی (از چادرهای دولتی) بمسجد آدینه فرستادند که در آنجا افراشته شود، و چنین میخواستند که بنام روضه خوانی آنجا را کانون خود سازند. از اینسو مشروطه‌طلبان چون آگاه شدند، چندهزار مردم بمسجد شتافته بجلوگیری پرداختند، و چون اینان بیشتر میبودند فیروز درآمدند .

در روزنامه حبل‌المتین مینویسد: «یکی از مستخدمین استبداد بانگ آورد که ما را جز روضه خوانی قصدی نیست. ملت او را گرفته تفتیش کرده چند حربه از ششلول و قمه همراه او دیدند. گفتند: ای غدار شقی هیچ تا کنون در مجلس روضه استعمال اسلحه

۱۲۷