روز سه شنبه سوم تیر (۱۳ جمادیالاولی) که بازارها بسته و روز سوگواری میبود یک هنگامهای در مسجد کهن سپهسالار برخاست. چگونگی آنکه امروز پسر نقیبالسادات با چند تن دیگری بشهر آمده و در مسجد سپهسالار بزم روضهخوانی برپا کرده بودند و راستی آنکه میخواستند ببهانه روضه خوانی مردم را بشورانند و برخی از انجمنها از خواست آنان آگاه گردیده کسانی را از سوی خود بمسجد فرستاده بودند. یک ملایی بالای منبر رفته چنین عنوان کرد: «هر که بعلما توهین کند کافر میگردد...» یکی از آزادیخواهان فرصت نداده از پایین پاسخی داد. حاجی ملاحسن نامی اسپهانی رو باو گردانیده گفت: «راست میگوید. این فرنگی مآبها اسلام را خراب کردند شریعت را برداشتند». یکی از آزادیخواهان از گوشه دیگری برخاسته گفت: «ما مطلع هستیم که این چه مجمعیست و شما را که فرستاده..» بدینسان کشاکش و هیاهو بر خاست و طلبه ها با چماقها بدست بمیان آمده بکتک کاری پرداختند. از آنسوی از بیرون آزادیخواهان آگاه گردیده بیاری همراهان خود شتافتند و هنگامه بزرگ گردید. چون آگاهی بوزیر داخله رسید چند تن ژاندارم فرستاد که هنگامه را فرونشانیده و پسر نقیب را که آزادیخواهان دستگیر کرده بودند بنام آنکه بزندان می بریم از دست ایشان بیرون آوردند.
روز سه شنبه دهم تیر (۲۰ جمادیالاولی) چون تلگراف انجمن زنجان (یاد آن خواهیم کرد) رسیده بود در مجلس بار دیگر سخن از ملایان بستنشین بمیان آمد و گفتگوی بسیار رفت. نمایندگان گله داشتند که چرا دولت جلوگیری از آنان نمیکند و سرانجام سخن بآنجا رسید که گفتند «یا دولت رفع نماید یا بملت واگزارد».
فردای آن روز در عبدالعظیم میرزا ابراهیمخان منشی سفارت فرانسه را که یکی از آزادیخواهان بنام شمرده میشد و به «زیارت» رفته بود کتک زدند. این پیش آمد با آن سخنی که روز گذشته در مجلس گفته شده بود تهرانیان را بشورانید. انجمنها دست بهم داده چنین نهادند که روز آدینه بازارها باز نشود و همگی آزادیخواهان با هر گونه افزار جنگ در مسجد شاه گرد آیند که از آنجا روانه عبدالعظیم