برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

از آن بجلوگیری میکوشیدند.

آخوند ملاکاظم خراسانی و حاجی شیخ عبدالله مازندرانی و حاجی میرزا حسین تهرانی، که آنان نیز از نجف به پشتیبانی برخاسته و با تلگراف و نامه یاوریهای بسیار بجایی مینمودند، همین راه را می‌پیمودند، و گاهی نیز در پاسخ پرسش‌هایی که میرفت اندیشه خود را باز نموده چنین میگفتند: اکنون که «صاحب شریعت» (امام زمان) ناپیداست و «اجرای شریعت» نمی‌شود و خواه و ناخواه «حکام جور» چیره گردیده‌اند باری بهتر است برای جلوگیری از خودکامگی و ستمگری ایشان قانونی در میان باشد و «عقلای امت» مجلسی برپا کرده در کارها «شور» کنند.

این اندیشه آنان میبود. باید گفت مشروطه را از «شریعت» جدا میگرفتند، و از اینرو چون کسی میگفت: «مشروطه باید مشروعه باشد»، بانگ برو زده میگفتند: «ای گاو مجسم مشروطه مشروعه نمیشود».[۱]

لیکن اینان نیز پابستگی به «شریعت» نموده میخواستند قانونی که آشکاره آخشیج آن باشد گزارده نشود و کارهایی که با «مذهب» نمیسازد بمیان نیاید، و در این باره ایستادگی از خود نشان میدادند.

اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و دو سید و کسان دیگری از علما که پافشاری در مشروطه‌خواهی مینمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانونهای اروپایی را نمی‌دانستند، و از ناسازگاری بسیار آشکار که میانه مشروطه و کیش شیعی است آگاهی درستی نمیداشتند. مردان

غیرتمند از یکسو پریشانی ایران و ناتوانی دولت را دیده و چاره‌ای برای


  1. جمله‌ایست که حاجی شیخ عبدالله مازندرانی به حاجی میرزا حسن مجتهد تبریزی نوشته. حاجی میرزا حسن هنگامیکه از تبریز با خشم بیرون آمده تلگرافی (یا نامه‌ای) بنجف فرستاده و در آن پس از بدگویی از مشروطه‌خواهان چنین گفته: «باید مشروطهٔ مشروعه باشد». حاجی شیخ در پاسخ او گفته: «ای گاو مجسم مشروطه مشروعه نمی‌شود». این داستان آن زمان بزبانها افتاد و شاعر (خامنه‌ای) هم گفته: «بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسان» لیکن من تاکنون تلگراف یا نامه حاجی شیخ را در جایی ندیده‌ام.
۱۱