برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۲۹۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

فتوت» نیز هر یکی نشستهایی برپا مینمودند و بگفتگو میپرداختند. روی همرفته یک جنبش نهانی بزیان مشروطه در میان بود، و چند دسته با هم می کوشیدند.

در این میان محمد علیمیرزا نمایندگانی را از مجلس بدربار خواست و چند تنی، که یکی از آنان حاجی سید نصرالله میبود، به آنجا رفتند. محمد علیمیرزا نخست گفتاری رانده سپس «دستخط» درازی را که از پیش نوشته و آماده گردانیده بود به یکی از درباریان دستور داد که بخواند. خواستش از گفته و نوشته دو چیز میبود: یکی آنکه مجلس از مرز خود میگذرد و بکارهای دولت یا «قوه مجریه» در میآید. دیگری اینکه انجمن‌ها که بفراوانی بنیاد یافته مایه آشوب پایتخت میباشند. میگفت از روی قانون اساسی مجلس باید تنها قانون گزارد و بکار دیگری نپردازد. ولی این مجلس پابند آن نمی باشد. انجمنها نیز آسایش و ایمنی شهر را بهم میزنند و همه کارها از سیاسی و دولتی در میآیند. اگر اینها برای نگهداری مجلس است من خود سوگند خورده‌ام و آنرا نگه خواهم داشت.

پیداست که این سخنان را که رویه قانونی می‌داشت سعدالدوله یاد داده، و خواستشان این می‌بود که آزادیخواهان را بنام قانون دست بندند و این ایرادها بیکبار بیپا نمی بود. زیرا ناپوشیدنیست که مجلس تنها بقانون گزاری بس نکرده بکارهای دولت یا «قوه مجریه» نیز در میآمد. ولی این از راه ناچاری میبود. زیرا دولت تا میتوانست از کار باز میایستاد و پروای قانون نمی نمود، و مجلس ناچار شده بفشار و سختگیری میپرداخت. گذشته از آنکه این مجلس نخستین مجلس و خود بنیادگزار مشروطه و قانون میبود که نمی‌توانست برفتار ساده دیگر مجلسها بس کند. بویژه در برابر یکدولتی که سررشته‌دار آن محمدعلی میرزا میبود. آن گفته شاه جز عنوان نیرنک نمیداشت و خود نیز میدانست که مجلس بکار نابجایی برنخاسته است.

اما انجمنها راستیست که اینها در هر پیشامدی جنب و جوش می نمودند، و برخی از آنها بسیار بیمایه بوده جز مایه آشوب نتوانستندی

۲۹۳