آسوده ننشست و پیروانش در آن پیرامونها بآشوب برخاستند. سپس نیز آشکاره نافرمانی نموده از دادن مالیات سرباز زدند. با آن نرم رویی که محمدعلی میرزا و درباریان با مجلس و مشروطه مینمودند اینان جز درشتی نشان نمیدادند. چون آوازه این نافرمانی بهرجا میرسید و کسانی با آن پیرایه ها بسته می گفتند شاه در ورامین سپاه آماده می گرداند که به تهران بخواهد و بنیاد مشروطه را براندازد از این رو مجلس بدولت فشار آورده سرکوب آنان را خواست . با همه ناخرسندی درونی محمدعلی میرزا وزیران ناگزیر گردیده دسته ای از قزاق و سرباز با دو توپ بسر آنان فرستادند، و این سپاه چون بامامزاده جعفر رسید ورامینیان خیره سرانه در برابر اینان ایستادند و سنگر پدید آوردند. لیکن همینکه جنک آغاز یافت و آوای توپ بلند گردید شیخ و پیروانش سراسیمه گردیده رو بپراکندگی آوردند و هر یکی بسوی دیگر رفت. شیخ محمود نهانی خود را بتهران رسانیده آهنک خانه طباطبایی کرد و در آنجا بستی نشست. ولی طباطبایی باو پناه نداد و شیخ ناگزیر گردیده خود را به بهارستان انداخت و بدانجا پناهید.
این در آخرهای اسفند بود. پس از روزهای نوروز که نشست مجلس برپا گردید گفتگو از شیخ محمود و پناهش او بمیان آمد، و شگفت بود که برخی از نمایندگان بشیوه سست نهادانه خود ازو هوا داری می نمودند . ولی دیگران پاسخ داده چنین نهادند که به عدلیه فرستاده شود، و چون او خود نمیرفت با زور فرستادند و با دستور عدلیه بزندانش سپردند.
بدینسان یکی از سردستگان میدان توپخانه کیفر یافت. شگفت آنکه مجلس که باینان کیفر میداد بحاجی شیخ فضلالله و سید علی و دیگران نمی پرداخت، و بمحمدعلی میرزا که سرچشمه همه بدخواهیها میبود گمان بد نبرده بدانسانکه گفتیم بنگهداری میکوشید. این یکی از ایرادهایی میبود که برخی روزنامه های تندرو میگرفتند.
نایب حسین کاشانی که نامش برده گفتهایم از فرصت سود جسته در کاشان دستهای برای دزدی و راهزنی پدید آورد، امروزها ناله