برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۶۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

و اعلای کلمه اسلام بود. بلی رفع ظلم و وضع عدل نیز مطلوبست اهم ازو حفظ استقلال و مقام شریعت است. چنانکه در این تغییر وضع بقدر شعرهٔ خلل مذهبی دست دهد هیچکس برای پذیرفتن حاضر نیست هر کس بمجلس مقدس امری که مخالف ناموس شرع باشد نسبت دهد مفتری و مفسد است و لامحاله این نسبت کذب از جانب مخالفین مجلس اشاعه میشود در انتشار ظلم ولو روزی هزار نفر کشته شود غایت ما فی الباب فسق است. لیکن چیزیکه موجب نقض احکام و وضع قوانین مخالف اسلام باشد کفر صریحست و قابل تحمل نیست. این حرفها مثل لوائح کفریست که منکرین از لسان مجلس طلبان در میان مردم منتشر میکنند که شاید وهنی بمقام منیع مجلس محترم وارد آورند (والله متم نوره ولو کره المشرکون).

حاجی میرزا ابراهیم آقا - مفسدین از هر نقشه که بکار بردند نتیجه نبردند. حالا از راه القای اختلاف پیش آمده اند ولی آنهم خیال خامیست و بهیچوجه از این راه هم بمقصود خود نائل نخواهند شد خدا لعنت کند کسی را که بقدر سر مویی باسلام خیانت کند.»

تا اینجاست آنچه خواستیم آورد. این دو تن - حاجی سیدنصرالله و حاجی میرزا ابراهیم - از دسته قانون خواهان می‌بودند. با آنهمه چنین دلبستگی به شریعت نشان میدادند:

«چنانکه در این تغییر وضع بقدر شعرهٔ خلل مذهبی دست دهد هیچکس برای پذیرفتن حاضر نیست». دیگر چگونه میتوان قانون اساسی نوشت؟!.. چگونه میتوان بروای «شریعت» نداشت و زردشتی و ارمنی و جهود را با دیگران «متساوی الحقوق» شناخت؟!..

«خدا لعنت کند کسی را که سر مویی باسلام خیانت کند» اگر پاس اسلام را باین اندازه نگه بایستی داشت پس مشروطه اروپایی چه بوده؟! قانون اساسی فرانسه را ترجمه کردن چه عنوانی داشته؟!.. آیا اینسخنان جز از راه ترس میبوده؟!.

در این نشست شادروان طباطبایی - آن پیشگام جنبش مشروطه خواهی - نیز میبود، و او هم بگفتگو درآمد. ولی چه گفت؟.. «وکلا

۵۹