برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۹۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

از آنسوی مردم در بهارستان و آن پیرامونها بشور و هیاهو افزوده میگفتند باید رحیمخان را بیاورند و در اینجا بدار زنند. نیز داستان های آصف‌الدوله و قوام‌الملک و حاجی آقا محسن را بمیان آورده کیفر آنانرا میخواستند. همچنین قانون اساسی را میطلبیدند.

در تهران نیز واعظانی یا سخنرانانی، از سید محمد رفیع و شیخ علی زرندی و دیگران پدید آمده، و امروز پیاپی سخن میراندند.

هنگام شام هیاهوی مردم بجایی رسید که نخست تقیزاده و سپس طباطبایی بجلو پنجره آمده بجلوگیری از هیاهو کوشیدند و بمردم اندرز ها گفتند.

یکی از پیش آمدها آن بود که فردا چهاردهم ربیع‌الثانی روز زایش محمد علیمیرزا میبود و می‌بایست شب را چراغان و آتشبازی کنند و از امروز به «آذین بندی» پردازند. در این هیاهو مردم آنرا نپذیرفته آشکاره گفتند: «هنوز دانسته نیست این شاه باشد یا نه»، و «آذین بندی» بانگ شاهنشاهی و دیگر اداره های اروپایی را برچیده و شب نیز از آتش بازی دولتیان جلو گرفتند.

بدینسان روز بپایان رسید، و چون تا نیمساعت از شب رفته نتیجه بدست نیامد مجلسیان مردم را بازگردانیدند که فردا باز بیایند.

پذیرفتن محمدعلی میرزا درخواست مردم را فردا دوشنبه در خانه صنیع‌الدوله نشستی از نمایندگان برپا شده، و فرمانفرما از سوی شاه آمده خواهش میکرد که رحیمخان در خانه حاجب‌الدوله بی بند و زنجیر نگه داشته شود. نمایندگان باین خرسندی ندادند و بروی درخواست خود ایستادگی نمودند، و چون نشست بهم خورد روانه مجلس شدند.

مردم همچون دیروز، بهارستان و آن پیرامونها را پر کرده می ایستادند و همچون دیروز شور و خروش می‌نمودند. محمد علیمیرزا نا گزیر بود گردن بدرخواست مجلس بگزارد. نزدیک به نیمروز فرمان فرما و محتشم‌السلطنه بمجلس آمدند و دستخطی از محمد علیمیرزا آوردند نزدیک باین: «فرمانفرما رحیمخان را بشما سپردیم او را زنجیر کرده

۹۱