از نیمروز بازارها باز شد) کسانی از آذربایجانیان برای دانستن چگونگی بمسجد سراجالملک رفتند. دانسته شد پیشرو و بنیادگزار میرزا رحیم فالچی تبریزیست، و گروهی نزدیک بیکصد و پنجاه تن از آذربایجانیان گمنام، از کهنهسربازان ممقان و آرونق که در تهران بصرافی پرداختندی و از فراشان درباری و از نوکرهای حاجبالدوله و مانند این فراهم آمده اند از میرزا رحیم ببازپرس پرداختند. او چنین سخن راند: «مقصود ما اتحاد است و اظهار غیرت، منبعد هر کسی پشت سر شاه ما بدو ناسزا گوید باید با گلوله از دهانش بزنیم، هر کسی بعلمای ما توهین کند همچنان. خوب حاجی میرزا حسن آقا مجتهد ماست و باین شهر وارد شد، چرا هیچ کسی پیشواز نکرد؟!.. چرا دست جمع بدیدنش نرفتیم؟! چند نفر از وکلای تبریز آشکاره بابی و لامذهبند، چرا آنها را بسزا شان نرسانیم؟.. این چه بیغیرتیست که یکنفر عراقی بچه ترک را بکشد و ببرد؟! پس غیرت ترکیت ما چه شده ؟!...»
دانسته شد درباریان میخواهند، همچون زمان خودکامگی دشمنی و همچشمی میانه عراقیان و آذربایجانیان بیندازند، و بنام ترک و فارس اوباش را بکشاکشی برانگیزند، و برای این کار میرزا رحیم فالچی را که مرد نیرنگساز و بیآزرمی میبود برگزیدهاند. این داستان عنوانی بدست «متلک گویان» داد و برخی روزنامهها بشوخیهایی برخاستند.
آمدن میرزا آقا اسپهانی به تبریز از روز سهشنبه ششم خرداد (۱۵ ربیعالثانی) در تهران آرامش بود و مجلس که از پیشآمدهای اخیر نیرو گرفته بود بکارهای خود میپرداخت. ولی در تبریز شورش همچنان پیش میرفت . روز دوشنبه پس از زنجیر کردن رحیمخان، نمایندگان آذربایجان بتلگرافخانه آمده و چگونگی را آگاهی داده باز خواستار گردیدند که بازارها باز شود و مردم پی کار های خود روند. لیکن تبریزیان نپذیرفتند، و با آنکه شانزده روز بود