برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۱۳۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۷۰۴
 

آن را بدوچی رسانیدند و گشایش در کار دولتیان پدید آمد، و این بود باز در جنگ پیش‌دستی میکردند. شب پنجشنبه از کوچه مجتهد آواز جنگ و شلیک شنیده میشد و سواران همیخواستند خود را بیازار رسانند و مجاهدان جلو میگرفتند. نیز در راسته کوچه و آن نزدیکیها سواران پیش آمده مجاهدان ایستادگی نموده جنگ می‌کردند و تا دوساعت هنگامه برپا بود تا از سواران چند کس کشته گردید و دیگران بازگشتند.

روز پنجشنبه همچنان توپهای دولتی بغرش پرداخته پس از دیری از اینسوی نیز بمباران آغاز شده تا غروب جنگ توپ برپا بود. پسین امروز دسته‌ای از روستاییان اسبران و گیوی داوطلباته نزد ستارخان آمده خواستار تفنگ شدند و در شمار مجاهدان جا گرفتند.

روز آدینه شانزدهم مرداد از یکساعت بظهر توپها غریدن گرفت تا غروب همچنان آتش میبارید.

تلگرافهایی از اسلامیه نشینان بدینسان گاهی جنگ و گاهی آرامش میبود. در این روزها پاره تلگرافهایی که شجاع نظام و رحیمخان و دیگر اسلامیه نشینان، بتهران برای شاه یا امیربهادر فرستاده بودند بدست آزادیخواهان افتاده. بدینسان که نوشته‌های آنان را که با مهرهای خودشان میبود از تلگرافخانه گرفتند، و چون سندهایی بشمار میرفت با دستور انجمن پیکره از آنها برداشتند و بمردم پراکندند.[۱] از این تلگرافها برخی را در پیشتر آورده‌ایم. و اینک سه تلگراف از مقتدرالدوله و میرهاشم و رحیمخان میآوریم:

تلگراف مقتدرالدوله

«طهران - خاکپای مهر اعتلای اعلیحضرت قدر قدرت اقدس همایون، شاهنشاهی ارواحنا فداه از نمک‌خوارگی و دولتخواهی دیگر طاقت طاق شده ناچار است که همه چیز را بی‌پرده بعرض رساند تبریز و اطراف بکلی خراب و تمام شد شجاع نظام سفیه مرندی را قبله عالم ارواحنا فداه کاملاً می شناسد دو نفر عالم بیچاره را که از مقنضبات سیاسی و مملکت داری بی اطلاع‌اند آلت اجرای مقاصد فاسده و منافع شخصیه قرار داده آنچه بایست نشود کردند هزار مرتبه داد و فریاد کرده و از دامن حضرات گرفتم و حتی از نمایندگان دول خارجیه التماس و تملق کردم که نشستن حضرات آقایان در اسلامیه و دخالت بامور سیاسیه صحیح و وظیفه ایشان نیست عرایض غلامانه قبول نیافت ده کرور بلکه متجاوز ضرر وارده داخلیه و غیره است دیروز که تلگراف رأفت

  1. اکنون بیشتر آن نوشته‌ها در دست نویسنده است. آن‌زمان به سید محمدتقی طباطبایی رییس انجمن سپرده شده و از خانواده او بمن رسیده. در آن تلگرافها در پای همه آنها بفارسی یا بفرانسه نوشته میشود: «دیفرانسه ترجمه شد». دانسته نیست ترجمه را بنزد که می‌فرستاده‌اند. براون گمان کرده که بنزد کونسول روس می‌فرستاده‌اند.