در ماه آبان در هر گوشهای از آذربایجان پیشامد دیگری از گشادهشدن سلماس و مرند نیک و بد در کار رو دادن میبود. در این ماه تبریز چند دسته بیرون فرستاد که هریکی از آنها داستان دیگری داشت. دسته نخست بر سر سلماس رفته با فیروزی آنجا بگشادند. آرونق و انزاب که در پهلوی تبریز نهاده و کسانی از آنجا بمجاهدان پیوسته بودند، چون نعمتاللهخان نامی در آنجا با مشروطه دشمنی مینمود، سردار دستهای را از مجاهدان بر سر او فرستاد، وابتان رفته نعمتالله و برادرش را از میان برداشتند و در آنجا بیرق آزادیخواهی برافراشنند، و چون انبوهی بر سر ایشان گرد آمد آهنگ گشادن سلماس کردند. از آنسوی حاجی پیشنماز که از میان مشروطهخواه آنسامان میبود و از دیرزمانی خود را بقراباغ ارومی کشیده در آنجا روز میگزاشت، ایتهنگام دستهای بر خود گرد آورده او نیز از سوی دیگر رو بسلماس آورد، در این زمان سلماس و خوی بدست اقبالالسلطنه، و او امیرامجد نامی را بحکمرانی آنجا فرستاده بود. امیرامجد در خوی و گماشتهای ازو در سلماس نشیمن میداشت. ولی در اینهنگام چون آهنگ آزادیخواهان را دانست سپاهی بسرکردگی حاج حیدرخان امیرتومان بدانجا فرستاد و پسر خود را نیز همراه ساخت. لیکن مجاهدان پروا ننموده شب شنبه بیست و سوم آبان (۱۹ شوال) یک ساعت پیش از سفیده بامداد بسلماس تاخته جنگکنان بشهر درآمدند و امیرتومان و سپاه او را نیز شکسته باز پس گردانیدند. بدینسان سلماس گشاده شد. در آنجا انجمن برپا گردید.
دسته دوم بسرکردگی قلعهوانباشی نامی بمراغه فرستاده شد که در آنجا بیرق آزادی برافرازند و نیز غله دیوانی آنجا را روانه تبریز کنند. چون این دسته با همه فیروزی کارندانی از خود نمودند و آسیبها دیدند داستان آنان را جداگانه خواهیم آورد.
دسته سوم بر سر مرند بود. چون پسر شجاعنظام را پدر را میپیمود و راهرا همچنان بسته داشته با مشروطهخواهان کینه و دشمنی بیاندازه مینمود، سردار فرج آقای زنوزی را که از قفقاز آمده و مبان مجاهدان نامآور شده بود، با گروهی از مجاهدان روانه کرد که مرند را بگشایند، و چون زنوز و جلفا که از آنسوی مرند است، در این زمان در دست آزادیخواهان میبود اینان از بیراهه خود را بزنوز رسانیده گروهی را هم از آنجا با خود برداشتند و آهنگ مرند کردند. از اینسو پسر شجاعنظام دلیری نشان داده آهنگ ایشان کرد، و تا یک فرسخ پیش رفت، و در آنها بمجاهدان برخورده جنگ سختی در میانه روی داد. ولی مرندیان ایستادگی ننموده بازگشتند. پسر شجاعنظام بمرند درآمده و فردا کسان خود را برداشته بسوی خوی بگریخت، از آنسوی مجاهدان که تا اردکلو یک میلی مرند رسیده بود مردم پیشواز نموده ایشان را بشهر آوردند. بدینسان مرند بدست آمده راه جلفا گشاده گردید. این جنگ روز یکشنبه یکم