برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۳۱۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۸۸۰
 

برد. بدبخت از ترس و درد از جا جهید، و به سوی نیرالسلطان دویده فریاد کرد: «نگذار، مرا کشتند». بیچاره در کشتنگاه از مرگ می‌گریخت. ولی از این گریختن سودی نبود، و در همان هنگام میرغضب رسیده با همان حال خفه‌اش گردانید، و سپس از دروازه آویخت. محمدعلی‌میرزا خود به تماشای کشته او آمد. آن دو تن همراه او در زندان می‌بودند و ما نمی‌دانیم کی رها شدند.

اکنون بار دیگر به تبریز باز می‌گردم. چنانکه گفتیم کار خواروبار در جنگ بزرگ ساری‌داغ شهر سخت شده گرسنگی نمایان گردیده بود، و از آن‌سوی بهانه‌جویی روسیان و آرزوی سپاه فرستادن ایشان به آذربایجان، بیم بزرگی شمرده می‌شد. نیز گفتیم ثقة‌الاسلام رو به سوی محمدعلی‌میرزا آورده چاره را از او می‌طلبید، علمای نجف دست به سوی سپهدار و صمصام‌السلطنه می‌یازیدند. لیکن سردار و سالار و سردستگان آزادی سختی کار را دریافته می‌دانستند که باید چشم به یاری دیگران ندوخته و به محمدعلی‌میرزا امیدی نبسته گره را با دست خود باز کنند، و بر آن می‌بودند که از این پس پیاپی به لشگرهای دولتی بتازند و به دستیاری کوشش و دلیری آنان را از جلو بردارند. این می‌بود اندیشه‌ای که پس از جنگ هکماوار پیش آمده و همگی بر آن هم‌داستان شده بودند. از آغاز جنگ بیشتر زمان‌ها مجاهدان به جلوگبری می‌ایستادند ولی این زمان می‌بایست به تاخت پردازند. از آن‌سوی دولتیان، در این هنگام ایشان هم به ستوه آمده و به آن می‌بودند که پیاپی جنگ کنند و کار را یک‌سره گردانند. اینست فروردین از آغاز تا انجام، همه با جنگ گذشته و در این یک ماه کمتر روزیست که جنگ یا گلوله‌باران توپ‌ها در کار نبوده. چیزی که هست این جنگ‌ها از بس فراوان بود کسی داستان آنها را ننوشته و ما جز از چند پیش‌آمد بزرگی از بازمانده یادداشتی در دست نمی‌داریم و ناگزیریم تنها آنها را یاد کرده از بازمانده چشم پوشیم.

شب دوشنبه دوم فروردین (۲۹ صفر) دسته‌ای از مجاهدان خیابان به یکی از سنگرهای دولتیان تاختند و فیروزانه آن سنگر را به دست آوردند. روزنامه مساوات که این را یاد کرده می‌نویسد: «پنج کس از دولتیان را دستگیر کردند و دیگران کشته شده جز چند تنی جان به در نبردند. نیز آنچه چادر و ابزار زندگانی می‌داشتند با بیست و هشت تفنگ به دست مجاهدان افتاد».

انجمن این فیروزی را با تلگراف آگاهی به استانبول فرستاد بدین‌سان:

«تبریز - شب ۲۹ احرار خیابان به اردوی استبداد حمله سنگر بزرگی را متصرف شش نفر اسیر ۳۴ مقتول فرار غنایمشان ضبط نقاط ایران بتلگرافید انجمن ایالتی»

این یک تاخت کوچکی، وهمانا برای آزمایش بوده و سپس روز چهارشنبه چهارم فروردین به تاخت بسیار بزرگی برخاستند و جنگی که به نام «جنگ ساری‌داغ» شناخته گردید در میانه رخ داد. این یکی از روزهای پرشور تبریز بود. در این روز گذشته از