برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۳۳۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۹۰۱
بخش سوم
 

میانجی‌گری نمایندگان روس و انگلیس در اینجا باید بار دیگر به تهران بازگردیم و به داستانهای آنجا پردازیم و چگونگی میانجی‌گری نمایندگان دو دولت را بنویسم.

در تهران سال نوین ۱۲۸۸ با یک داستان خون‌آلود دلسوزی آغار یافت. چگونگی آنکه یک دسته از مشروطه‌خواهان که در عبدالعظیم بستی می‌نشستند میرزامصطفی آشتیانی نیز با پیرامونیانی به آنان پیوسته بود. از این میرزامصطفی و همچنین از برادر بزرگترش حاجی شیخ مرتضی در داستان‌های آغاز جنبش نام بسیار برده‌ایم، و چنانکه خوانندگان می‌دانند خانواده آشتیانی از پیشگامان جنبش به شمار می‌رفتند، و میرزامصطفی کاردانی‌های نیکی در پیشامدها از خود نشان می‌داد. لیکن سپس اینان گام پس گذارده بودند، و چنانکه در میان مردم هم گفته می‌شد حاجی شیخ مرتضی به سوی محمدعلی‌میرزا گراییده به پیشرفت کار او می‌کوشید.

با این حال در این هنگام که بار دیگر مشروطه‌خواهان به کوشش برخاسته بودند، میرزامصطفی برکناری نتوانسته چنانکه گفتم در عبدالعظیم به دیگران پیوست. بدینسان که با پیرامونیان خود خانه‌ای گرفتند و فرونشستند، و چون نشیمنگاه از بست بیرون می‌بود، مفاخرالملک «رییس تجارت» که دستیار حکمران تهران نیز می‌بود، شب چهارشنبه چهاردهم فروردین صنیع حضرت را با کسانی از لوتیان تهران فرستاد که ناگهان به سرشان ریختند و میرزامصطفی را با سه تن دیگر کشتار کردند.

این پیشامد مایه اندوه همه آزادی‌خواهان گردید، و محمدعلی‌میرزا و پیرامونیانش همدردی نشان داده چنین وانمودند که از داستان آگاهی نداشته‌اند. نیز این پیشامد چشم کسانی را ترسانید که از مشروطه‌خواهی پا پس گذاردند.

از آنسوی چون در این ماه در تبریز جنگ‌های سختی می‌رفت، و نیز محمدعلی‌میرزا و پیرامونبانش از سختی کار خواربار در شهر آگاهی می‌داشتند، از این رو گوش به سوی آنجا دوخته بودند که مژده‌های شادی‌آور رسد. چنانکه گفته‌ایم این زمان در بسیار جاها شورش برپا می‌بود، ولی محمدعلی‌میرزا سرچشمه همه آنها را تبریز دانسته پیش از همه به اینجا می‌پرداخت.

روزها بدینسان می‌گذشت تا داستان گرسنگی تبریز رخ داد و تلگراف‌های کونسول‌های روس و انگلیس به تهران رسید، و دولت‌های روس و انگلیس که از آغاز پیدایش شورش با محمدعلی‌میرزا گفتگو کرده همیشه یادآوری می‌کردند که با مشروطه‌خواهان کنار بیاید و با باز کردن مجلس آب بر آتش شورش بریزد، در این هنگام بار دیگر پا جلو نهاده به گفتگو برخاستند (و این یک رازیست که دو همسایه به پایداری شورش خرسندی نمی‌دادند، و فرونشاندن آن را به سود خود می‌پنداشتند) و چون روز به روز کار سخت‌تر می‌شد روز دوشنبه سی‌ام فروردین (همان روز پرشوری که در تبریز جنگ شام غازان رخ می‌داد)