درآمدن متحدین و نیروگرفتن موتلفین در سیاست جهان و پیشآمدن انقلاب روسیه و استقرار رژیم کمونیست در آن کشور و برخی پیشامدها در مرزهای شمالی ایران دولت انگلستان که منافع خود را در ایران در خطر میدید و از آن جنگ بسار بهرهمند شده و در نتیجهٔ تجزیهٔ دولت عثمانی سرزمین عراق را نیز تحتالحمایهٔ خود کرده بود و منتهای ناتوانی مادی و معنوی ایران را میدید قراردادی با دولت ایران امضا کرد که بموجب آن دولت ایران اینک که تعادل در میان سیاست روس و انگلیس بهم خورده و دیگر مانعی در برابر انگلستان نبود امور مالی و نظامی خود را بمستشاران و فرماندهان انگلیسی بسپارد. پیداست که این قرارداد در حقیقت استقلال ایران را از میان میبرد و ایران را دست نشاندهٔ انگلستان میکرد تا جایی که قرار گذاشته بودند ایرانیان از درجهٔ سرهنگی ببالاتر نروند. برای این کار نیروی نظامی را که در جنگ ببهانهٔ امنیت فارس و کرمان و خوزستان از افراد ایرانی و افسران بیگانه تشکیل داده بودند ظاهراً منحل کردند و درصدد برآمدند مالیه و اقتصاد ایران را نیز بکارگزاران انگلیسی بسپارند و چند تن ازیشان مدتی در ایران ماندند.
این کارهای اساسی که پیدرپی و یکی پس از دیگری بپایان میرسید سبب شد که مردم ایران اندکاندک از خواب صدساله برخاستند و این کارهای مهم را یکیک میدیدند و اوضاع را با گذشته میسنجیدند.
بهمین جهت در مهرماه ۱۳۰۳ جنبوجوش درگرفت و از گوشه و کنار مردم نفرت دیرین خود را نسبت بزمامداران قاجار آشکار کردند و دیگر کسانی را که نتوانسته بودند ایران را از آن حال سستی بیرون بیاورند شایستهٔ فرمانروایی ندانستند.
سرانجام در ۹ آبانماه ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی ایران بخلع خاندان قاجار از سلطنت ایران رأی داد و مجلس مؤسسان برای تعیین سرنوشت ایران تشکیل شد و در ۲۱ آذرماه نمایندگان ملت ایران تاجوتخت چندهزارسالهٔ خود را بشاهنشاه رضاشاه پهلوی