برگه:TarikhMokhtasareDolateGhadimeRoom.pdf/۳۳۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۳۳۶ —

دنیوی را بما بیاموزد و ما را دارای فراغت و اطمینان کامل که بهیچ‌چیز مشوش نشود نماید و خلاصه حکمت در این دو کلمه است بردباری و پرهیز.

در مأئه اول میلادی در میان اعیان روم حکمت رواقیون مرغوب بوده و غالباً بزرگان هر کدام فیلسوفی نزد خود نگاه میداشتند که در اوقات لازمه ایشانرا موعظه و نصیحت کند و هر وقت محکوم بقتل میشدند آبرو و شرف خود را درین میدانستند که با جلالت و قوت قلب خود را بهلاکت رسانند چنانکه سنک حکیم سابق‌الذکر وقتی از جانب نرن امپراطور محکوم بقتل شد با کمال متانت رگ خویش را باز کرد و در حینی که خونش جاری بود خطابهٔ مفصلی بمنشیان خود املا نمود.

بعضی از امپراطورها هم فیلسوف داشتند و فیلسوفها گاهی بسرکشی محبوسین و عیادت مرضی و محکومین بقتل میرفتند تا نور حقیقت را بایشان بنمایند. غالباً حکما خیلی بسختی میگذراندند و ریاضت میکشیدند. در اکل و شرب امساک و قناعت میکردند. روی زمین مبخوابیدند. در لباس تقلیل می‌نمودند. زلف و ریش را دراز میکردند و بعضی از ایشان خانه بدوش بودند. فقط جامه‌ای داشتند و انبانی و عصائی و دیار بدیار گردش کرده بگدائی امر میگذراندند. مریدهای خود را بریاضت وا میداشتند و دستورالعمل میدادند که دعا و ذکر بخوانند و تفکر و مراقبت نمایند و هر شب اعمال خود را