برگه:TarikhMokhtasareDolateGhadimeRoom.pdf/۸۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۸۰ —

وارد تارانت شد و حکم کرد جوانهای آن شهر هم داخل قشون او شوند و برای اینکه ایشانرا از فرار ممانعت کند دروازه‌های شهر را بست و تماشاخانه‌ها را موقوف نمود و سکنه را بمشقهای نظامی واداشت.

رومیها بموجب عقیدهٔ دینی میبایست قبل از اقدام بمحاربهٔ قومی توسط کهنهٔ فسیو بطریقی که در فصل سوم مذکور داشته‌ایم به آن قوم اعلان جنگ نمایند لهذا در این مورد برای ایشان مشکلی پیش آمد زیرا که بین رومیها و ولایت پیروس دریا حائل بود و اجرای آداب مذکور ممکن نمیشد. آخرالامر تدبیری اندیشیدند و آن این بود که یکی از اهل اپیر را که از اردوی پیروس فرار کرده بود واداشتند در ایطالیا قطعه زمینی خرید پس آن زمین را جزء خاک اپیر محسوب داشتند و کاهن را آنجا فرستادند تا زوبین خویش را انداخته جنگ را اعلان نماید.

تلاقی فریقین نزدیک شهر هراکله[۱] واقع شد و هر دو جانب سخت کوشیدند. پیروس بشبوهٔ اسکندر کبیر جنگ میکرد و چون فیلهای او هم بمیدان آمدند رومیان که آن حیوان را ندیده بودند بوحشت افتادند و اردوی خود را گذاشته فرار کردند. پیشرفت با پیروس شد اما از همراهانش جمع کثیری بهلاکت رسیده بودند چنانکه معروف است که بعد از ختم عمل پیروس گفت اگر


  1. Héraclée