رسانید و بعد ازو سارو مصطفی پاشا بتسخیر کنجه و علی پاشا بتسخیر اردبیل مامور شده بعد از جنک و محاصره ممتد کنجه نیز بحیطه ضبط رومیه در آمد بعد از انکه رومیه متوجه اردبیل شدند موکب شاهی از اردبیل عازم طهران گردید و رومیه آمده اردبیل و مغانات و زنجان و سُلطانیه و محال کزاز را بحیطهٔ تصرف درآوردند و آنوقت دو سال از جلوس شاه طهماسب انقضا یافته بود اشرف چون خبر اختلال آذربایجان و مراجعت شاه طهماسب را بجانب طهران شنیده بسرعت تمام عازم طهران کردیده در قریهٔ اندرمان که در جنب طهران واقع و مضرب خیام سلطنت میبود عساکر قزلباشیه بمقابله پرداخته در سلمان‌آباد طهران تلاقی فریقین واقع شده و قزلباشیه شکست یافته بوادی هزیمت شتافتند شاه طهماسب از اندرمان عازم مازندران و استراباد شد اشرف جمعی را بمحاصرهٔ طهران و سیدال ناصری سردار خود را بتسخیر قزوین مامور ساخته آهنک اصفهان کرد و اهالی قزوین لابد در مقام اطاعت درآمدند بعد از انکه موکب شاهی وارد مازندران شد از انجا عزیمت استراباد کرده فتعلی‌خان قاجار را بحکومت سمنان سرافراز و جمعی از ترکمانیه و قاجاریه بمدافعهٔ افاغنهٔ طهران روانه ساخت مشارالیهم در ابراهیم‌آباد طهران ملاقی افغان کشته باخلال اضداد و سستی اهل عناد‌کاری نساخته بی نیل مراد روانه استراباد شد طهرانیان نیز مایوس از امداد و بافغانیان مطیع و منقاد کشتند اهالی ساوه و قم نیز که تا آنزمان باشرف طریق مخالفت میسپردند راه متابعت کشوده شهر را سپردند
در بیان مجملی از احوال اشرف و کیفیت جنک و صلحی که فیمابین او و رومیّه بوقوع پیوست در سال سیوم جلوس اشرف احمد پاشای والی بغداد از دولت عثمانی بسرداری منصُوب و با فوجی عظیم باتفاق خانک پاشای حاکم بابان و عبدالرحمن پاشای حاکم همدان و قرا مُصطفی پاشا و حسین پاشای حاکم موصل بطلب خاقان مغفور شاه سلطان حسین و تسخیر ملک متصرف فیه افاغنه مامور کشته وارد همدان و از انجا جمعی را بدیزآباد و شهرکرد فراهان و ایلچی نزد اشرف فرستاده پیغام دادند که افاغنه طایفهٔ بی پا و سر بدون اهلیت مالک سریر و افسرند چون پادشاهان وارث پادشاهان میباشند خاقان شهید را باو سپرده از راه رسم سلطنت عارضی کناره گیرند اشرف نیز از اصفهان عازم کلپایکان کشته چاپار فرستادهٔ پادشاه مغفور را که در اصفهان میبود از دم تیغ جفا شربت شهادت نوشانید
