دادهاند و در موقع عزیمت اسمعیلبیک هنوز بآنها وفا نکرده بودند. چنانکه عالیحضرت تاکید میکند باید باور کنم که ملکم رفته است تا ننیجهٔ ماموریت خود را بحکمران کل هندوستان اطلاع دهد، اما گمان ندارم که ناوگان انگلیسی از خلیجفارس رفته باشد و برخی اخبار گواهی میدهد که هنوز در آنجاست.
اطمینانیرا که در بند ششم هست میتوان تا اندازهای تابع نتیجهٔ اقداماتی دانست که عالیحضرت تمنی دارد اعلی حضرت بنفع ایران در برابر امپراطور روسیه بکند. با این همه تصور میکنم فتحعلی شاهکاری نکند که فرانسه را برنجاند و اتحاد با آن بالمره یگانه سد در برابر روسیه است.
عالی حضرت روابط دوستانه با بابعالی را دنبال میکند تا اینکه روابط خود را با فرانسه از راه استانبول آسان کند. ولی رفتاری را که دربارهٔ ایالات ترک همسایهٔ ایران داشته بهیچ وجه تغییر نداده است. چنانکه کمافیالسابق در اختلافاتی که در میان پاشای بغداد و پاشای سلیمانیه هست دخالت میکند. لشکریان ایران سوی کردستان در حرکتند و میتوان پیش بینی کرد که با وجود اطمینانهای قطعی که وزیر داده است از ورود بقلمرو عثمانی خود داری نخواهند کرد.
عالیحضرت از دعاوی خود نسبت بعراق عرب و قلمرو بغداد و بصره هم دست نکشیده است. مکرر هم اقرار کرده که تنها منتظر موقع مناسبست که آنجا را بگیرد. ولی البته لازم است که سلیمان پاشا کاملا پیرو ایران باشد؛ باز مسلم نیست که عالی حضرت در تعیین او بحکمرانی بغداد نفوذی داشته باشد. تصور میکند درین کار یاری کرده است زیرا موافقت داشته سلیمانرا که در جنگ علی پاشا با عبدالرحمن اسیر او شده بود آزاد کنند. پاشای بغداد رعایت انگلستان و ایرانرا میکند: رعایت انگلستانرا بواسطهٔ بصره و تجارت آن با هند میکند؛ رعایت ایران را بسبب اطلاع از مقاصد فتحعلیشاه میکند و این که همیشه از دخالت او بنفع عبدالرحمن یاغی ترسیده است. اما نفرت شدید نسبت بهرچه نام ایرانی دارد درو هست.
دربارهٔ بند ۹ جناب شما خوب میداند که در موقع ورود سفارت اعلیحضرت بطهران با وجود نمایندگیهای مکرر فرانسه بیش از یک سال بود که ایرانیان دیگر هیچ حرکتی در برابر روسها نکرده بودند. فتحعلیشاه بپاشای ارزروم وعده کرده بود عملیات لشکریان خود را با عملیات لشکر عثمانی توام کند. اما چون یوسف پاشا وارد جنگ شد دید عالیحضرت که دایماً مانع بود شاهزادهٔ عباس میرزا وارد جنگ شود او را رها کرده است. بدیهیست که ایران میخواست باتظاز پایان جنگ در میان فرانسه و روسیه کاری نکند و امیدوار بود که یا روسها گرجستان را ترک کنند یا اینکه دلشانرا بدست بیاورد که در موقعی