و از بسوویچ[۱] بآنجا رسیده و خود را فرستادهٔ تو قلمداد کرده است، تا بنام تو بمن پیشنهادهای دوستی بکند، خدمت گزار من ژوبر[۲] در ماموریت این ایرانی تحقیق خواهد کرد. از آنجا ببغداد خواهد رفت و آنجا روسو[۳] یکی از مامورین با وفای من راهنمایش خواهد شد و سفارشهای لازم را باو خواهد کرد تا بدربار تو برسد. بمحض اینکه پیشرفت این روابط مسلم شد هیچ مانعی نیست که باقی و برقرار بماند.
همهٔ ملل نیازمند بیک دیگرند. مردم مشرق زمین جرات و هوش دارند، ولی نادانی از برخی صنایع و اهمال از نطامات که باعث افزونی نیرو و فعالیت لشکرست ایشانرا در جنگ با مردم شمال و مغرب نقصان میدهد. دولت توانای چین سه بار در تصرف آمده است و امروز حکمران آن یک ملت جنوبیست، و خود بچشم خویش می بینی چگونه انگلستان که یک ملت غربیست و در میان ما در شمارهٔ آن مللیست که جمعیت آن کمتر و قلمرو آن تنگترست همهٔ دول هندوستان را میلرزاند.
بمن آگاهی خواهی داد که چه میخواهی و ما روابط دوستی و تجارت را که پیش ازین در میان کشور تو و کشور من بوده است تجدید خواهیم کرد. ما با یک دیگر همدست خواهیم شد، تا ملل خویش را تواناتر و متمول تر و نیک بختتر کنیم. از تو خواهش دارم خدمتگزار با وفایی را که نزد تو میفرستم خوب بپذیری و یاری خدای و سلطنت طولانی و مفتخر و سرانجام نیک را برای تو آرزومندم.
در قصر امپراطوری تویلری[۴] در تاریخ ۱۷ پلوویوز[۵] سال ۱۳[۶] و سال اول سلطنت من نوشته شد[۷]».
پیداست که حامل این نامه ژوبر نخستین سفیر ناپلئون در ایران بوده است و از لحن نامه و فحوای آن پیداست که نخستین نامهاست که ناپلئون بفتحعلی شاه نوشته و نیز از مدلول آن بر میآید که ناپلئون درین کار مقدم شده و نخست وی بفتحعلی شاه نوشته و راه مکاتبه را باز کرده است. رونوشت برخی از نامهایی که فتحعلی شاه بناپلئون نوشته نیز در دستست. در دربار وی دو تن منشی بودهاند که از جانب وی احکام و فرمانها صادر میکرده