شوال ۱۲۲۸ و سپس بعهدنامهٔ ایران و انگلیس بوسیله مستر الیس در ۱۲ ذیالحجهٔ ۱۲۲۹ اشاره کرده است و درین زمان دیگر دربار فرانسه مأموری در ایران نداشته است که اخبار ایران را بفرستد و این بوداق نام این وظیفه را بعهده داشته است.
☆ ☆ ☆
بجز دو نامهای که ناپلئون بفتحعلی شاه نوشته و ترجمه آنها پیش ازین در صحایف ۱۵۲-۱۵۶ آمده است دو نامهٔ دیگر هم ازو در دستست. نخست نامهایست که بشمارهٔ ۲۰۸۱ در بایگانی وزارت امور خارجهٔ ایرانست[۱] و در پشت آن ترجمهٔ آنرا بزبان فارسی شکسته نوشتهاند و پیداست که آنرا در همان زمان یکی از خاورشناسان فرانسوی بدینگونه ترجمه کرده و عیناً آنرا نقل میکنم:
«ترجمهٔ محبتنامه - از طرف ناپولیون اعظم که با عنایت خدای تعالی و بر موجب قوانین دولت عظمی امپراطور و پادشاه فرانسه و پادشاه ایطالیه است بجانب شوکت جوانب پادشاه اعظم ملکالملوک عالم مزین اریکهٔ پادشاهی فرمانفرمای عرصهٔ ماه تا ماهی سلطان جوان بخت سکندرشأن فتحعلی شاه پادشاه ایران دامت خلافته و سلطنته السلام، پادشاها بلندجاها و خدیو مرتبت پناها چونکه افزایش و استحکام روابط دوستی که شکرالله متعال که مملکت فخیمهٔ مایان از قدیم الایام سبقت کرده بود همان اقصا (!) آمال ضمیر اخلاص پذیرست، بنابراین دارندهٔ محبتنامه جنرال غاردان که سرعسکر دیویزیون و یک که (!) از خادمان سرای همایون و هم ضابط ایچآقایان[۲] اندرون فرستادن (!) بصوب شوکت اوب مصمم شد و بآنیت اینکه جنرال مومیالیه را نزد خود با القاب سفیر مرخص دولت ما قبول فرموده بدو اعتماد کلی بنماید فیالواقع آبای جنرال غاردان وقتا منالاوقات الماضیه با یراث موافقت و دوستی فیمابین دولت فرانسه و دولت ایران باعث آبادی شده بودند بتواریخ اندر مسطورست بل در افواه ناس مذکور. پس جای اشتباه نیست که بالذات آثار جمیلهٔ اجداد خودش اقتفا بخواهدکرد. ازین قطع نظر جنرال غاردان را فدوی ذات ملوکانهام و در خدمات سفریه مستخدم صادقانهام دانسته بدین سفارت کبرا (!) لایق و شایسته دیدم و کذالک (!) اوفیچیالان[۳] همه که بمعیت جنرال مشارالیه مامور و معین شدند و در نصرتهای بسیار که بر عساکر روسیه میسر گشت اصحاب و انصارم بودند و ایشان را یکایک گزیدهٔ