راهنمایی کرده و در آنجا منزل دادهاند. افسرانی را که جزو هیئت نظامی گاردان بودهاند در خانهٔ دیگری جای دادهاند و تانکوانی را با ژوانن که عضو سفارت بوده و دوتن دیگر از اعضای سفارت در خانهٔ میرزا ابوالقاسم پسر میرزا بزرگ وزیر اعظم شاهزاده عباس میرزا که پیداست مراد میرزا ابوالقاسم قایم مقام صدراعظم معروف محمد شاهست منزل داده اند.
در همان شب ورود میرزا شفیع صدراعظم بملاقات گاردان آمده و مدتی با او گفتگو کرده است. تانکوانی میگوید که وی پیرمردیست که مدتهاست طرف توجه پادشاهست و ملایمت و ادب و فروتنی او حق شناسی و دلبستگی ما را فراهم آورد.
چهار روز پس از ورود بطهران فتحعلیشاه اعضای سفارت را بحضور خود پذیرفته است. شب پیش برای همه اعضاء خلعت هایی فرستاده بودند. خلعت ژنرال گاردان جبهای از ماهوت زربفت مانند جبه های شاهزادگان و اسلحهٔ جواهرنشان و طاق شال بوده و برای هریک از اعضای سفارت جبهای مانند جبههای عمال دربار و کمربندهای زربفت و شالهای کشمیری فرستاده بودند.
رییس تشریفات سلطتی که در آن زمان اورا «مقدمالسفراء» یا «ایشک آقاسیباشی» میگفتند آنها را نیم ساعت در اطاقی نگاه داشته و چای بایشان داده است. سپس ژنرال گاردان را تنها باطاق سلام برده اند و اعضای سفارت در کنار رؤسای دربار در باغ روبروی تخت مرمر صف کشیده و هریک را باسم و رسم بشاه معرفی کردهاند. هنگامی که نوبت بمعرفی کشیشان عضو سفارت رسیده فتحعلی شاه گفته است که وی بملایان دستور داده است فرانسه را دعا بکنند و امیدوارست که این کشیشان هم بنوبت خود برای فیروزی و نیکبختی وی دعا بخوانند. آن روز فتحعلی شاه بر تخت مرمر نشسته بود و وزیران و شاهزادگان بترتیب سن و اهمیت مقام خود در باغ صف کشیده بودند.
تانکوانی شاید برای اینکه از پاریس دستوری بگیرد در تاریخ ۲۳ ماه مه ۱۸۰۸ (۲ ربیعالثانی ۱۲۲۳) از طهران از راه قزوین و زنجان و تبریز عازم اروپا شده و چون ژنرال گاردان در ۱۳ فوریهٔ ۱۸۰۹ (ذیالحجه ۱۲۲۳) از طهران حرکت کردهاست پیداست که تانکوانی ۸ ماه و ۲۵ روز پیش ازو از طهران رهسپار شده است. تانکوانی را ژنرال سباستیانی سفیر ناپلئون در استانبول بطهران فرستاده بود زیراکه عضو سفارت فرانسه در استانبول بود و ممکنست که دوباره باستانبول بکار اول خود برگشته باشد. در هر صورت وی بنا بر نامهای که خود نوشته با یک تن از اعضای سفارت طهران را ترک کرده و ۴ روز بعد یعنی ۲۷ مه (۶ ربیع الثانی) بقزوین رسیده و پس از درنگ در زنجان در ۶ ژون (ربیع الثانی) وارد تبریز شده است.