تن لشکری با او بود و در راه آنها را بسه دسته تقسیم کرد، دسته ای را از راه مقان و شروان و داغستان یعنی از سوی مشرق و دستهای را از راه ایروان یعنی از راه مغرب فرستاد و دستهای را با خود از راه شوشی و قراباغ که مرکز باشد برد. در گنجه این سه دسته بهم رسیدند و در راه بواسطهٔ جنگهایی که کرده بودند عدهٔ آنها بچهلهزار رسیده بود و لشکریان ایراکلی چهار یک عدهٔ او بود و در پانزده میلی تفلیس با هم روبرو شدند و گرجیان منتهای دلاوری را در جنگ نشان دادند اما بواسطهٔ افزونی لشکر آقا محمد خان شکست خوردند. نیز میگوید بگفتهٔ دیگر اسیران این واقعه را بیست و پنچ هزار تن تخمین کردهاند.
درین واقعهٔ تاخت و تاز آقا محمد خان دربار روسیه با آنکه در عهدنامه تحتالحمایگی قید شده بود حمایتی از گرجستان نکرد و چون مواد این عهدنامه اجرا نشد بخودی خود از اعتبار افتاد. چندی بعد گئورگی دوازدهم پادشاه جدید که این بار در معرض تهدید ترکان عثمانی افتاده بود در ۲۳ نوامبر ۱۷۹۹ (۲۴ جمادیالاخرهٔ ۱۲۱۴) عهدنامهٔ دیگری با پاول امپراطور روسیه بست و مواد عهدنامهٔ سابق را تجدید کرد و روسیه متعهد شد در موقع خطر یاوری نظامی را که آن بار نکرده بود بکند.
پس از بازگشت آقا محمد خان ازین لشکرکشی واقعهٔ حملهٔ والریان زوبف روی داده است. آقا محمد خان در خراسان و ماوراء النهر مشغول زدوخورد بود که این خبر باو رسید و اندکی بعد خبر مرگ یکاترین و بازگشت زوبف اورا مصمم کرد بار دیگر بگرجستان بتازد. باز بطهران آمد و لشکریان خود را درین شهر گرد آورد و در ماه ذیالقعدهٔ ۱۲۱۲ از طهران راهی شد و از همان راه اردبیل بکنار رود ارس رسید و باز پل را شکسته بودند، از آب گذشت و با ده هزار سوار بر قلعهٔ پناهآباد تاخت. این بار ابراهیم خلیلخان بسرزمین شکی و لگزستان گریخت و وی وارد قلعه شد و ذخایر آنجا را تصرف کرد و در پای همین قلعه بود که در شب شنبه ۲۱ ذیالحجهٔ ۱۲۱۲ صادقخان گرجی پیشخدمت و خداداد فراش که در اذای پولی که گم شده بود دستور داده بود آنها را بکشند شبانه بر سرش تاختند و اورا کشتند.
تاریخ نویسان ایرانی در ذکر این واقعهٔ زمان یکاترین که نام وی را «یکهترینه» ضبط کرده اند بسبب اصلی اینکه چرا دربار روسیه درین واقعه با ایراکلی یاری نکرده است پی نبردهاند.
چنانکه گذشت سرجان ملکم نخست از قول یکتن از مردم گرجستان مینویسد درین موقع ژنرال گوداویچ که با لشکریانی مامور پشتیبانی از آن سرزمین بود در شش منزلی تفلیس اقامت داشت و ایراکلی کراراً ازو یاری خواست اما او سر باز میزد وگمان نمیبرد