برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۲۸۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۴۰

ژنرال کولیسکوف[۱] و ژنرال لازارف[۲] را با دو تیپ سرباز برای دفع این طغیانها فرستادند و ایشان از تنگهٔ داریال وارد قفقاز شدند و از آنجا بتفلیس رفتند و در کنار رود کور با توپخانه‌ای که همراه داشند مدافعین را شکست فاحشی دادند. عبدالرزاق بیک مفتون دنبلی مورخ معروف دربار فتحعلی شاه در کتاب «مآثر سلطانیه» میگوید تسیتسیانف پس از مرگ گرگین زوجهٔ وی را که «ده ده فال» نام داشت با چندتن از فرزندانش اسیر کرد و بپای تخت روسیه فرستاد و پیش از آنکه ایشان را بفرستد ژنرال «لاژا»ا را که گویا مراد همان لازارف باشد نزد وی فرستاده بود که او را بدین سفر دعوت کند و چون آن زن دست بدست میکرد آن ژنرال بوی نزدیک شده بودکه دستش را بگیرد و روانه‌اش کند؛ وی هم قمه‌ای را که زیر نمد داشت بیرون آورده و او را کشته بود و بدین جهت او را باسارت بپای تخت فرستاده بودند. باز همان مورخ میگویدکه «طهمورث میرزا» پسر وی از گرجستان گریخت و بایران پناه آورد. چنان مینماید که نام این شاهزاده «تیموراز» بوده باشدکه از نامهای معمول و رایج گرجیانست و تیموراز را در زبان فارسی طهمورث نوشته‌اند.

مقدمهٔ فرمانی که الکساندر تزار روسیه برای الحاق گرجستان بامپراطوری خود صادر کرده چنین بود: «برای افزودن بر نیروی ما نیست، برای تآمین منافع نیست یا برای توسعهٔ حدود امپراطوری ما که اینک بدین اندازه از وسعت رسیده نیست که ما تحمل تخت گرجستان را برعهده گرفته‌ایم؛ احساس شرافت، افتخار، انسانیت تنها این وظیفه مقدس را بر ما تحمیل کرده است که در برابر فریادهای دردناک که از سینه شما بیرون می‌آید تاب نیاوریم و دردهایی را که باعث رنج شماست از سر شما کوتاه کنیم و یک حکومت نیرومند در گرجستان فراهم سازیم که بتواند عدالت را با انصاف توسعه دهد و جان و مال همه‌کس را حفظ کند و سایهٔ قانون را بر سر همه بگسترد».

پیداست که مدافعات شاهزادگان گرجی در نواحی مجاور گرجستان خواهی نخواهی پای لشکریان روس را بآنجا بازکرد و چون این نواحی گاهی جزو خاک گرجستان بوده است بهانهٔ دیگری بآنها میداد. این بود که ژنرال تسیتسیانف پس از شکست گرجیان درصدد برآمد بسوی شهر ایروان بتازد.

درین زمان تسیتسیانف فرمانده کل ارتش روسیه در قفقاز بود و مرکز ستاد خود را در تفلیس برقرار کرده بود و چون خود از نژاد گرجی بود از اوضاع آن نواحی اطلاع بسیار داشت و میدانست نواحی را که حکم دروازهٔ گرجستان دارد باید متصرف شود و بجز راه داریال راه دیگری برای اینکه گرجستان را از دست ندهد لازم دارد. در آن زمان کرانهای غربی


  1. Kuliskof
  2. Lazarof