بنای طغیان را گذاشتند و از عقب بغارت مشغول شدند و لشکریان ایران چون این اوضاع را دیدند بنای فرار را گذاشتند. تسیتسیانف چون دیگر مانعی در پیش نداشت وارد ایروان شد و مسجد شهر را لشکرگاه قرار داد و از آنجا توپها را متوجه باروی شهر کرد و جنگ درمیان او و محمد خان قاجار درگرفت.
عباس میرزا پس از فرار لشکریانش ناچار تا محل «صدرگ» رفت و از آنجا تفصیل را بپدرش فتحعلی شاه نوشت. فتحعلی شاه درین زمان در چمن سلطانیه بود و عادت او بود که هر وقت جنگ با روسیه درمیگرفت اگر تابستان بود با عدهای که میتوانست مجهزکند بچمن سلطانیه نزدیک زنجان میرفت و آنجا میماند که اگر در میدان جنگ محتاج بیاری باشند از لشکریانی که همراه دارد بمدد آنها بفرستد. اینبار هم اسمعیلبیک دامغانی را با گروهی از لشکریان خراسان روانه کرد و خود نیز در پی ایشان رهسپار شد و از رود ارس گذشت و در سه فرسنگی ایروان بلشکرگاه عباس میرزا رسید. عباس میرزا هم آن عده را برداشت و بشهر حمله برد و در برابر مسجد ایروان جنگ درگرفت و تا شام میجنگیدند.
فردای آن روز محمد خان قاجار حکمران شهر گفت پاسبان قلعه ارمنیاناند و میترسم با همدینان خود همدست شوند و قلعه را تسلیم کنند، فتحعلی شاه عدهای را فرستاد رفتند قلعه را تصرف کردند. تسیتسیانف درنظرگرفت شبانه حمله ببرد اما حسنخان یوزباشی که طلایهٔ لشکر را اداره میکرد از اندیشهٔ او خبردار شد و بفتحعلیشاه خبر داد و سپاهیان ایران آمادهٔ جنگ شدند و نزدیک سپیده دم بود که روسها بایشان نزدیک شدند و جنگ سخت درگرفت، اما چون ازین شبیخون نتیجهای بدست نیامد روسها پراکنده شدند و سپاهیان ایران مدتی آنها را دنبال میکردند و سرانجام بفرمان فتحعلیشاه آنها را محاصره کردند و راه خوراک را بریشان بستند.
درین هنگام گروهی از مردم گرجستان که بهمراهی لشکریان روس بتجارت میرفتند بلشکریان علیقلی خان شاهسون و علی خان قاجار که طلایهٔ سپاه ایران بودند برخوردند و زدوخوردی درمیانشان شد و پاسبانان روسی کشته شدند و گرجیان را اسیر کردند و باردوی فتحعلیشاه بردند و وی کسانی را که بدرد سربازی میخوردند در لشکرگاه خود نگاهداشت.
پس از آن بفتحعلی شاه خبر رسید که در منزل پلنبک گروهی از روسها اقامت دارند و آذوقهای را که از گرجستان می آورند تحویل میگیرند و بلشکرگاه خود میفرستند و وی پیرقلیخان را که از افسران سپاه او بود بدفع آنها فرستاد و چون بایشان نزدیک شد ایشان بژنرال تسیتسیانف خبر دادند و او هم عدهای با چند توپ بحمایتشان فرستاد و فتحعلیشاه