مادهٔ دوازدهم: آنکه جناب ایمپراطور اعظم خواهش مینماید که منبعد هرگاه بجانب هندوستان بجهت دفع انگلیس فرستادن لشکر ضرور شود و اقتضا نماید که از جانب خشکی سپاهی بجهت هندوستان ارسال نمایند اعلی حضرت پادشاه ایران اذن و اجازت بایشان عطا فرمایند که از هر راه و هر طرف که رای جهانآرای شاهنشاهی اقتضا نماید بآنها رخصت داده، روانهٔ هند شوند و سپاه ایران نیز با ایشان موافقت نموده، بالاتفاق عزیمت تسخیر هندوستان نمایند و من بعد هروقت که این اراده و عزیمت را داشته باشند موقوفست بر آنکه مجدداً با اولیای دولت علیهٔ ایران درین خصوص اظهار نموده، چنانچه رای جهانآرای پادشاهی اقتضا فرماید و رخصت عبور بایشان بدهند عهدنامهٔ مجددی درین خصوص فیمابین دولتین علیتین ایران و فرانسه قلمی داده، عبور فرانسه و کمیت لشکر آنها را که چهقدر بوده باشند و اینکه ذخایر و ضروریات ایشان در کدام راه و کدام منزل باید تدارک شود و چهقدر سپاه ایران همراه بوده باشند همگی را قرارداد نموده باذن و رخصت شاهنشاهی عهد و شروط علیحده شود. کمترین بندهٔ درگاه جسارت بتعهد این مطلب ننموده، مجدداً موقوفست بعرض اولیای دولت قاهره و اذن شاهنشاه عالمیان پناه.
مادهٔ سیزدهم: آنکه هرگاه بجهت کشتیهای فرانسه در حین عبور از بنادر ایران بعضی از اشیاء و ذخایر ضرور شود اهالی بنادر بقیمت فروخته، تن خواه از فرانسه بازیافت دارند و هم چنین هرگاه در عبور سپاه ایشان از راه خشکی ذخیره و بعضی اشیاء ضرور شود بنحوی که در مادهٔ سابقه قلمی شده ذخیره و آنچه بعساکر آنها ضرور شود اهالی ایران بایشان فروخته، از قرار قیمت ایران تن خواه بازیافت نمایند.
مادهٔ چهاردهم: آنکه شروطی که در مادهٔ دوازدهم مرقوم شده مختص دولت فرانسه بوده، با دولت روس و انگلیس بهیچ وجه منالوجوه شروط مزبوره قرار داده نشود و از هیچ سمت بایشان راه عبور و مرور ندهند.
مادهٔ پانزدهم: آنکه بجهت آمدورفت تجار بنا بر انتفاع دولتین و امور متعلقه تجارت در دارالسلطنه طهران بخاکپای مبارک اعلی حضرت پادشاهی عرض شده، قراردادی بجهت امور مزبور گذاشته شود و عهدنامهٔ مجددی درین خصوص مرقوم فرمایند.
مادهٔ شانزدهم: آنکه انشاءالله تعالی این عهدنامه در دارالسلطنهٔ طهران بعد از چهار ماه ازین تاریخ تبدیل شده، رضانامه بمهر مبارک اعلیحضرت قدرقدرت شاهنشاهی مزین شده، تسلیم اولیای دولت فرانسه و بمهر جناب ایمپراطوری رضانامهٔ ایشان تسلیم اولیای دولت علیهٔ ایران شود. تحریراً در اردوی جناب ایمپراطور اعظم که محل فینکنشتاین بوده باشد، شهر صفرالمظفر سنهٔ هزار و دویست و بیست و دو».
پیداست که این متن فارسی که در آن زمان ترتیب دادهاند ترجمهٔ دقیق و