برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۳۲۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۸۴

بودند رسانید. نواب حشمت نصاب معظم مهدیخان تنکابنی و بعضی از اهالی خلخال و خمسه و طارم را بمعاونت و امداد سلیمانخان مامور فرمودند، ولی قبل از وصول آنها بگیلان مرتضی قلیخان مراجعت نمود».

پس از آن در وقایع سال ۱۲۰۲ [۱] میگوید: «هم درین سال در اوایل ذیججه باز مرتضی قلی خان با هفت هزار نفر بگیلان رانده، در گسگران فرود آمده، نواب سلیمانخان قاجار حاکم گیلان تاب مقاومت نیاورده، بقزوین آمد و مرتضی قلیخان برگیلان استیلا یافت. حضرت شهریار کامگار چون از واقعه خبردار گردیدند سلیمانخانرا احضار فرموده، تفصیل ماجری را استفسار فرمودند. پس از تحقیق باحضار قشون حکم همایون شرف صدور یافت و کوچ و بنهٔ مرتضی قلیخانرا از بارفروش بطهران بردند و محمدحسینخان قاجار قوانلوی ناظر با دوهزار سوار مامورگیلان و مقرر شد که بعضی دستجات (!) دیگر بدو پیوندد. محمد حسین خان ملاحظهٔ آخر کار را نکرده، منتظر سایر دستجات (!) قشون نشده، سبقت بجنگ نمود و شکست یافت. پس از آن نواب سلیمانخان قاجار و امیر محمد حسین خان فیروزکوهی و میرزا محمدخان لاریجانی با ده هزار نفر دررسیدند و در چهار فرسخی گیلان قدم در میدان محاربت گذاشتند. مصطفی خانطالش ابتدا پای جلادت پیش گذاشت، ولی منهزماً پس نشست. روز سیم نواب سلیمانخان با افواج باطراف شهر رفته و مرتضی قلی خان نیز با نه هزار نفر بمقابله او شتافته، ابتدا برادر مصطفی خان طالش با صفوف میرمحمدحسین خان فیروزکوهی مصاف داده، امیر بزخم گلوله از پا درآمد و فیروزکوهی‌ها که بی‌سردار ماندند کاری از پیش نتوانستند برد و این فقره اسباب سستی سایرین نیز گردید. میرزا محمد خان لاریجانی و نجفقلی خان نوری بعد از مجادله و مقاتله بطور جنگ وگریز بازگشتند و مصطفی خان و لشکر شیروان (!) بسیاری ازین سپاه را بکشتند و نواب سلیمانخان عاجلا مراجعت کرده نواب علیقلی خان قاجار نیز از جلو جعفرخان زند عقب نشسته، باصفهان و از آنجا بکاشان آمد. حضرت شهریار با اقتدار چون مطلع گشتند نواب جعفر قلی خانرا با قشون استراباد و بسطام بگیلان فرستادند و دیدهٔ برادر خود مصطفی قلی خان را میل کشیدند و نواب جهانبانی (فتحعلی شاه) را بحراست فرضه و معابر دارالمرز بمازندران مامور فرمودند و خود بنفس نفیس با سیصد سوار نامدار بطرف اصفهان حرکت کردند … اما نواب جعفرقلیخان چون بمنزل رستم‌آباد گیلان رسیدند مرتضی قلیخان ببندرانزلی فرار کرده، در آنجا قرار گرفت و از جانبین پیغامها داده شد و در ساحل دریای خزر دو برادر ملاقات و گفتگوها کردند آخرالامر مرتضی قلیخان در سفاین نشسته، راه سارو پشته و سالیان پیش گرفت و جعفر قلی خان وارد رشت


  1. ص ۴۵-۴۶