دیگر نزدیک تر باشد آگاهی از آن برای اطلاع از دورهٔ بعد واجب ترست. امروز در ایران توجه خاصی نسبت بتاریخ هست و این توجه بسیار طبیعی و بجاست زیرا مردم میخواهند بدانند آنچه امروز می بینند از کجا سرچشمه میگیرد.
بهیمن جهت یکی از واجب ترین کارها اینست که ما مردم ایران را از گذشتهٔ پدرانش آگاه کنیم. هر کسی از گذشته خبر نداشته باشد نمیتواند آینده را بسازد. توجهی که مخصوصاً درین زمان نسبت بتاریخ نزدیک بزمان ما دارند بسیار طبیعی و حتی بسیار لازمست.
چند سال پیش هیئت تحریریهٔ مجله ارتش از من خواستار شد سلسله مقالاتی دربارهٔ «ایران در صد و هفتاد سال اخیر» بنویسم. از همان زمان خودرا آماده کردم کتابی در تاریخ اجتماعی و سیاسی دورهٔ معاصر ایران یعنی از آغاز سلطنت قاجارها تا امروز آماده کنم. سلسله مقالاتی که در مجلهٔ ارتش انتشار یافت مقدمهای برای این کار بود. در همان زمان بسیاری از دور و نزدیک از من خواستار شدند دنبالهٔ این کار رارها نکنم. یکی از مهم ترین وظایف کسانی که قلم بدست دارند اینست که آنچه را مردم خواستار آنند در نظر بگیرند، چون پزشکی که هر دردی پیش او ببرند درمان کند.
چیزی که باز مرا درین کار استوار تر کرد این بود که میدیدم در این روزها گروهی باین کار دست زده و دربارهٔ برخی از ادوار تاریخ معاصر ایران بحث میکنند. آنچه درین زمینه نوشته اند من خواندهام و باید بگویم که کمتر آن حقیقتی را که در پیرامون اسناد و مدارک معتبر جای گرفته است درین کتابها دیدهام. برخی را نادانی برانگیخته و بیشتر خواستهاند کسی را بزرگ و کسی را کوچک کنند و کسی را بشویند و کسی را بد نام کنند. تاریخ شریف تر و بالاتر از آنست که باین دوستیها و دشمنیها آلوده شود. کاری ازین زشت تر نیست که کسی بخواهد حق و حقیقت را بفریبد.
وانگهی تقریباً در همهٔ این کنابها تاریخ را بهمان مصداق مدروس قدیم بمیان آوردهاند. در پی علل و اسباب نگشته و حوادث را با وسایلی توجیه کردهاند که آن وسایل جهت و علت اصلی و حقیقی بروز آن واقعه نبوده است. یک تن یا تنیچند بسیار کوچکتر و ناتوانتر از آنند که بتوانند حادثهای را فراهم کنند یا برگردانند و جهت آنرا تغییر دهند. حادثه است که ایشان را با خود میبرد و ایشان میپندارند که راهنمای آن حادثهاند یا آنکه کسی برای خوشامدگویی بایشان میکوشد ایشان را راهنمای حوادث قرار دهد.
اینک دانشمندان جهان تعصب ورزیدن در تاریخ را بسیار زشت میدانند و چه بسا بتهای بزرگ را که درین زمانهای اخیر تاریخ نویسان بیدار و بزرگوار شکستهاند. چه بسا مردان گمنام را که ناماور کردهاند!
این انگیزهها مرا واداشت بتدوین کتابی در تاریخ اجتماعی و سیاسی دوران معاصر ایران آغاز کنم. ناچار این کتاب مجلدات چند خواهد داشت. این مجلد بامضای عهدنامهٔ گلستان در میان ایران و روسیهٔ تزاری در ۱۲۲۸ قمری یعنی ۱۴۷ سال پیش میانجامد و