آلکثیر تاخته هستی آنان را به تاراج و یغما بردند زیرا آلکثیر همچنان دشمنی با کریمخان مینمودند و این هنگام که او با سپاه به چند فرسنگی ایشان رسیده بود باز رام نشده و بزرگان ایشان نزد او نشتافته بودند.
کریمخان دو روز در دزفول درنگ داشت و از مردم آن شهر و از سران شوشتر که بنام پیشواز تا آنجا بودند بیست هزار تومان پیشکش گرفته به آهنگ شوشتر بیرون آمد و چون ماه رمضان در میان و جشن نوروز در پیش بود در بیرون شوشتر لشکرگاه زده چندی در آنجا نشیمن گرفت.
چنانکه نوشتهایم شوشتر در این هنگام لانه مردم اوباش بود و ما آگاهی نداریم که کریمخان با آنان چه رفتاری کرد و آیا چه سزایی به بدکرداریهای چند ساله آنان داد.
پس از جشن نوروز از آنجا برخاسته رو به سوی فلاحیه روانه شدند و به هر رودی که میرسیدند پلی بر روی آن بسته از آن میگذشتند تا به نزدیکی شهر فلاحیه درآمدند. در آنجا آگاهی یافتند که شیخ سلمان چون خود تاب ایستادگی نمیدیده چند روز پیش از رسیدن آن سپاه کعبیان را از فلاحیه کوچانیده و خویشتن با هستی و دارائی در دژ حفار نشیمن دارد.
کریمخان سه روز در فلاحیه درنگ کرده در این میان خبر رسید که شیخ سلمان در حفار نیز درنگ نتوانسته و به جزیره محرزی[۱] گریخته
- ↑ مقصود همان جزیره آبادان است که جزیره الحضر نیز نامیده میشود محرزی اکنون دهکده و نخلستانی است در شمال آن جزیره بر کنار رود بهمنشیر شاید دژ محرزی نیز در همانجا بوده است.