برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۲۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

(گویا امیر پیر بوداغ مقصود باشد) و در یکی از آنها که در سال ۸۶۲ نوشته شده چنین می‌گوید:

نزد امیر پیر قلی باز می‌نمایم اندوه خود را که به چند جهت از اندوه همه پیغمبران بیشتر است: یکی آنکه من مردی هستم علوی از مردم این زمان و نزد شیعیان از علی تا مهدی دوازه امام است که نخستین ایشان علی (ع) و انجامین مهدی پسر حسن عسکری است. تا امسال ششصد و هفت سال است که او پنهان و ناپدید می‌باشد. من ای امیر مرد ناتوانیم و بنده و چاکر آن امام می‌باشم نه من و نه کس دیگری نسبتی به آن امام نداریم و او والاتر از آنست که کسی از مردم این زمان با وی نسبتی پیدا کند چیزی که هست من در زمان ناپدیدی آن امام جانشین او هستم. زیرا این زمان هنگام آزمایش است نه هنگام ظهور.

ولی چون آواز من به سراسر شهرهای اسلام رسید و گوشها آن را شنیدند آنگاه هنگام ظهور می‌رسد و خدا وعده خود را انجام می‌دهد.

بدنبال این سخن دلیل‌هایی که گفتم در این‌باره یاد کرده سپس می‌گوید: عقیدۀ همۀ شیعیان است که امام ناپدید چندان توانایی دارد که چون در روزهای متبرک آهنگ زیارت قبرهای پیغمبر و امامان می‌کند و بر بارگاه یکی از ایشان درمی‌آید کسی را یارای جلوگیری از او نیست بلکه اگر او بخواهد همچون عزرائیل می‌تواند هرکسی را به یکدم نابود و بی‌جان گرداند. پس کسی که این توانایی را در ناپدیدی دارد و هنگامی که پدید آید عیسی و خضر هم به او می‌پیوندد دیگر چه نیازی به جنگ و کشتار پیدا خواهد کرد؟! و حال آنکه هم در احادیث شیعیان است که امام ناپدید چون ظهور کند ۳۱۳ تن یاوران او بر سرش گرد آیند. پس بی‌گفتگوست که مقصود از ظهور نه ظهور