ترس از برادر خود داشتم که هر بامدادی به این اندیشه از رختخواب بیرون میآمدم که امروز پایان زندگی من خواهد بود. شب نیز که درون رختخواب میرفتم امید زنده ماندن تا بامداد را نداشتم. این بود که در بیست و چند سالگی از هجوم اندوه مانند پیران سالخورده موی سرم سفید شد».
باری مزعل و خزعل ده سال کمابیش با اینحال که هر کدام دل از ترس و کینه دیگری برداشت بسر دادند. تا سرانجام پیش از آنکه مزعل چاشت خورد خزعل بر او شام بخورد بدینسان که چند تن از غلامان را با خود همدست ساخته او را به هنگامی که از کوشک فیلیه پایین آمده سوار بلم میشود با تیر تفنگ از پای درآوردند. این حادثه روز نخست محرم سال ۱۳۱۵ بود.[۱]
لرد کرزن که در زمان مزعل خان به محمره رفته مینویسد او را پانزده زن بود ولی پسری نداشت. پس از کشتن مزعل خان شیخ خزعل خان جانشین شیخ مزعل خان گردید و مظفرالدین شاه هر عنوان و سمتی را که مزعل داشت از حکمرانی محمره و سرحدداری آنجا و لقب معزالسلطنه و درجه امیر تومانی همه را به شیخ خزعل بخشید.
کاوش در ویرانههای شوش
شوش که یکی از بنامترین شهرهای جهان باستان بوده تا آنجا که ما میدانیم تا قرنهای چهارم و پنجم هجری آباد بوده و در آن زمانها
- ↑ سید جعفر حلی برای او مرثیه گفته و این مصرع را ماده تاریخ آورده: «با علی محل الخلد یقبر مزعل».