برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۲۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

خونهای فراوانی که از بی‌گناهان ریخته و گزنده‌های بیشماری که به مردم رسانیده جز یک مشت سخنان رنگارنگ و بی‌سروبن بر زبان نداشته و جز به فریب مردم نمی‌کوشیده است و یک رشته بدعت‌های زشتی را از علی اللهیگری و تناسخ مانند اینها رواج می‌داده است.

تو هرچه هستی باش: خود مهدی یا پرده او یا جایگاه او برای مردم چه آورده‌ای؟! کسیکه برانگیخته خدا است پیغمبر یا امام باید راه آسایش و رستگاری به مردم بنماید و گمراهان را به راه بازآورد. نه اینکه کالایش همه سخن‌بافی باشد. آن طبیبی که بر سر بالین بیماری نشسته بجای درمان جستن بدرد او قصیده به نام او می‌سازد نادان‌تر از آن کسی نیست که به پیغمبری یا امامی برخاسته و کارش ساختن مناجات و پرداختن سخنان بیهوده باشد.

آنچه بیش از همه مشت سیدمحمد را باز می‌کند سیاهکاری‌های پسر او مولا علی است که گفتیم راه حاجیان را زده کشتاری بسیار کرد و بی‌شرمانه خود را خدا می‌خواند در جهان بدعتی ننگین‌تر و چرکین‌تر از این نیست که کسانی آفریدگان را به پای آفریده‌گار برده علی بن ابیطالب یا دیگر کسان را با خدا نسبتی پنداشته‌اند. میان آفریدگار و آفریدگان فاصله بیکرانی هست که کسی را به هیچ راه یارای درنوردیدن آن نیست آنان که به چنین بدعتی زبان باز می‌کرده‌اند سزاوار آن بوده‌اند که همچون سگ دیوانه‌ای بی‌باکانه خونشان ریخته شود. در جایی که امام علی بن ابیطالب خویشتن را بنده‌ای از بندگان خدا می‌شمارده است و محمد با آن همه بزرگواری خود را بیش از یکی از آفریدگان خدا نمی‌دانسته شگفتا بی‌شرمی این بدنهادان که آن امام را به رتبۀ خدایی می‌رسانیده‌اند.