گنجینههای خود را باز کرده زروسیم به این و آن میبخشید گویا شک نداشت که سرتاسر ایران را در دشمنی با آقای رئیس الوزراء با خود هم آواز خواهد ساخت لیکن تیرهای امید او همه به سنگ برخورد. زیرا دارالشوری چنین پاسخ فرستاد که مجلس به آقای رئیس الوزراء هرگونه اعتماد دارد و همانا دشمنی با او دشمنی با مردم ایران است.
تلگرافی نیز بهمین مضمون برای مشایخ عرب و دیگر بزرگان خوزستان فرستاد آنکه علمای نجف بود چون آقا میرزا حسین نایینی و آقا میرزا ابوالحسن اصفهانی که بزرگترین مجتهد نجف میباشند شیخ را میشناختند و از سیاهکاریهای او در زمان جنگ جهانگیر اروپا آگاهی داشتند فتوی نوشتند که هر که بر دشمنی دولت ایران برخیزد از اسلام بیرون رفته است و این فتوی در روزنامهها چاپ یافت. آنکه عشایر بود ایلخانی قشقایی خواهش شیخ را نپذیرفت. لران هم این زمان زبون و افسرده بودند. از بختیاریان نیز جز کسانی که پیش از آن به شیخ پیوسته بودند و ما نامهای ایشان را بردیم کسی پاسخی نفرستاد اما احمد شاه گویا از وهم پاسخی که شیخ امید داشت نرسیده.
از آن سوی چون خبر نافرمانی شیخ در روزنامهها چاپ شده پراکنده گردیده از بیشتر شهرها تلگراف به دار الشوری فرستاد خواستار شدند که هرچه زودتر سزای خیرهسری شیخ داده شود و این بود که دار الشوری در اینباره همهگونه اختیار به آقای رئیس الوزراء سپرد.
پس از این تلگرافها و خبرها شیخ دانست که چه کار بیخردانه کرده و کدام بار سنگینی را به دوش برداشته ولی این زمان کار از کار گذشته و این رشته اختیار بیشتر بدست پسر او عبدالحمید و امیر مجاهد و