برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۳۴۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

طرح دعوا بریزند تا ما دعوا کنیم وانگهی آنها می‌بایست بایستند اگر چنانچه مادام که آنها بودند ما فرار می‌کردیم جای سرزنش دارد در صورتیکه آنها بگویند بیا بروید تقصیر ما چیست پاره دیگر چنانچه این سرتیپها بروند طهران اولا از خجالت چه قسم می‌روند دویم اگر چنانچه کسی بپرسد که چرا فرار کردید اینها چه جواب می‌دهند آیا جواب دارند بدهند یا خیر و حال آنکه چندین سالست که مبالغ کلی مال شاه را و مواجب و جیره ما را خوردند پاره دیگر می‌گفتند و اللّه ما راضی بودیم در محمره یا کشته شویم یا بمیریم و این روز را نه‌بینیم چندین مرتبه دیدم که این حرفها را سرباز می‌زدند و از این سرتیپها هم سواره می‌گذشتند گفتند سربازها راست شوید راه بروید در جواب گفتند حقیقت خیلی کار خوبی کرده‌اید فتح نمایانی کرده‌اید زبان درازی داشته باشید حرف هم بزنید دیدم ابدا از خجالت بروی خود نیاورده و رد شدند و اللّه هرچه سربازها می‌گفتند حق داشتند و راست می‌گفتند نمی‌توان گفت چه‌قدر بی‌انصافی و بی‌غیرتی کردند خود را از دست دادند و جمعی را خجل و شرمنده کردند تا سالهای سال این بدنامی را در دولت گذاشتند.

باری فردا صبح که شد نواب والا تشریف آوردند لب شط که تشریف ببرند آنطرف جایی برای افتادن اردو مشخص کنند که نصف اردو با نواب امیرزاده بروند آنطرف خودشان بمانند اینطرف زین العابدین خان از آنطرف آمد خدمت نواب والا رسید التفات و نوازش فرمودند در این بین کاغذی از ماجرای آن کشتی که توپ در میانش رسیده نوشته بود که سه تا کشتی دودی رسیده در آن نزدیکی لنگر انداخته می‌آیند باهواز در عصری چند نفر سوار با اسب و توپچی