نادانیهای سیدمحمد
چنانکه گفتیم سیدمحمد گاهی خود را کوچک کرده خویشتن را جانشین امام دوازدهم میشمارد. گاهی نیز فرصت به دست آورده هر چه بالاتر میرود و خود را به جرگه پیغمبران میرساند. بلکه دم از خدایی هم میزند. از کلام المهدی پیداست که او مشق قرآنسازی نیز میکرده. همچنین به پیروی امامان که برای هر کدام زیارتنامه درست کردهاند او نیز زیارتنامه برای خود نوشته که گویا پیروان هر روز بایستی آن را بخوانند. نیز مناجاتهائی بافته که در آنها خویشتن را «ولیاللّه» مینامد و مریدان بایستی آن مناجاتها را خوانده برای «ولیاللّه» یاوری و پشتیبانی از خدا بطلبند.[۱]
ولی با همه لافهایی که سیدمحمد از دانش و فهم میزند و خود را «داناترین مرد روی زمین»[۲] میخواند از سخنانش پیداست که مرد بسیار نادان و کودنی بوده از آگاهیهایی که هر باسوادی باید داشته باشد هم بیبهره بوده است. اینکه نوشتهاند مدتی در مدرسه ابن فهد بسر میبرده گویا از همان زمان جز مشق مهدیگری اندیشه و کار دیگری نداشته و دل به آموختن چیزی نمیسوزانیده و این است که از درسهای عادی نیز بیبهره شده است.
نمونه آگاهیهای او از فن تاریخ اینکه در چند جا از نگارشهای خود میگوید، «عیسی را کشته و سرش را بریده برای زن نابکاری به مصر ارمغان فرستادند».
درباره نرجسخاتون مادر امام دوازدهم همیشه مینویسد که از