کافی است اگر ذکر اظهار قدردانی را که ستارخان میکرد خاطرنشان کنیم.
ستارخان همیشه تمجید میکرد و میگفت: «اگر ۲۰۰ نفر از این دغاهای داشناکیسون میداشتم توپها را برداشته تا «پطر» یکسره میرفتم»[۱] ستارخان بینهایت اطمینان به (رستم) و به داوطلبان ارامنه داشت و باو واضح بود که در هر جنگی که اینها بروند همیشه فاتح برمیگردند این بود که در موقع باریک همیشه رو به «رستم» کرده میگفت: دغاهاتان بفلان محل بفرست».
خود رستم هم شیمیست ماهر بود یک کارخانه بمبسازی در تبریز تأسیس و توسط چندین نفر شب و روز بمبهای اقسام مختلف میساخت و مستبدین را در خوف و وحشت میانداخت.
یفرمخان هم که عضو داشناکیسون بود نماینده کمیته گیلان آن فرقه و سرکرده آن صفحات بوده است.
یفرم در گنجه متولد شده خیلی کم تحصیل کرده بود طبیعت ناراحت و جسور او نگذاشته بود که تحصیل خود را باتمام رساند.
با داشتن روح انقلابی از کوچکی میل بعملیات جنگجوئی داشت و در ۱۸ سالگی داخل یک دسته انقلابی شد که سرکرده آن «کوکونیان» محصل دانشکده پطرزبورگ بود.
این دسته مسلح خیال داخل شدن به ترکیه داشت ولی در سرحد از طرف قوای روس محاصره و دستگیر و رئیس آن با ۲۵ نفر رفقای خود به سیبری فرستاده شد. در آن صفحات یخ بسته و سرد یفرم تمام
- ↑ «دغا» بزبان ارمنی بمعنی پسر است. چون داشناکسیونها بهم دیگر دغا میگفتند ستارخان هم به آنها دغا میگفت.