گرفت از راه غیرمستقیم پشت قشون دولتی را گرفته با حمله غیر منتظره قزوین را به تصرف بیاورد.
برای اجرای این نقشه ۲۵ نفر بمحافظت سنگرها در محل گذاشته خودش با ۳۵ نفر مجاهدین ارامنه (دو نفر از آنها گرجی بودند) به ده (خرزان) که ۳۰ کیلومتر از قزوین دور بود حرکت کرد.
ولی بلندی ده و سردی فوق العاده هوا و فزونی برف و بسته بودن راهها اجازه پیشرفت نمیداد و یفرم بماندن چند روز در (خرزان) مجبور شد در آن ضمن اطلاع پیدا کرد که قدری دورتر از (خرزان) در ۲۰ کیلومتری قزوین در ده «نکی» ۳۰۰ نفر سرباز و شاهسون جمع شدهاند.
چون دانسته بود که سواران از وجود او و نفراتش در (خرزان) اطلاع دارند مراسله بسرکرده آنها نوشت که عبارت آن مخلوط از دوستی و تهدید بوده.
در مراسله ذکر میکرد که او بر ضد دولت استبدادی و وضعیت استبدادی میجنگد و هیچ عداوت با آن سرکرده و امثال او ندارد بلکه همه آنها را برادر خود محسوب میدارد. بنابراین هیچ سزاوار نمیبیند که مابین برادران جنگ و جدال واقع شود.
در آخر مراسله اطلاع میداد که چون خود تصمیم گرفته بقزوین برود و آنجا را تصرف کند بیخود است که ایشان جلو او را بگیرند چون برای اجرای تصمیم در جلوی خود و هرکس هر چیزی باشد سرنگون کرده حرکت خواهد کرد بنابراین توصیه مینمود که آنها خود را از خطر خلاص کرده از راه دور شوند.
در جواب این مراسله سرکرده قشون جواب داد که او نوکر