در این جنگ از سواران چندین ده نفر کشته شدند.
بمبها و ده تیرها کار خود کرده بودند.
مجاهدین هیچ کشته ندادند فقط اسب یفرم و چند اسب دیگر گلوله خوردند.
تأخیر ورود قوه کمکی از رشت و کمی قوه (که ۳۰ نفر بیشتر نبودند) از یکطرف و وضعیت خطرناک ده «نکی» از طرف دیگر یفرم را مجبور کرد که این ده را ول کرده به «خرزان» برگردد و نیز از فتح خو به رشت و به سپهدار اطلاع داد.
باید گفت که موفقیت انقلابیون در همهجا مردم را بجوش میآورد بخصوص در گیلان. ولی این هم باید گفت که در رشت سعی لازم نمیکردند که دستههای جدید داوطلبان تشکیل داده و بجبهه جنگ فرستند در مقامات عالی مخصوصا در رفتار سپهدار دودلی مشاهده میشد.
تصور میرفت که او میخواهد اسبابی فراهم بیآورد که خودش را از آن وضعیت که نامناسب میشمرد خلاص گرداند. بلکه سوء ظن میرفت که او باطنا بر ضد جنبش مشروطه باشد.
با اینحال اگرچه دیر هم بود دستههای داوطلب تشکیل میشدند یکی از دستهها دسته منتصر الدوله بود که با ۱۰۰ نفر بجبهه جنگ حرکت کرده راه «پاچنار» را نگاه میداشت.
دولت هم بیکار نبود. او هم قوه خود را برقرار میکرد و تشکیلات میداد.
عده بزرگی از قشون در قزوین تمرکز داده بود. دسته عقبی در یک نقطه مابین راه قزوین و همدان و پیش قراولان آنها هم در پل «آمبو»