و از قراولخانههای اطراف مقاومتی سخت میشد. قشون که در شهر تمرکز داده شده بود تقریبا ۱۲۰۰ نفر بودند بنابراین وضعیت مجاهدین خیلی سخت و دشوار بود.
ولی مجاهدین موقعیت خود را فهمیده جهد دلیرانه میکردند و مثل شیر میجنگیدند.
با وجود این باقوه قلیلی که داشتند شکستن درهای اداره حکومت غیرممکن بود. بدستور یفرم نفت آورده درها را آتش زدند و موفق به تصرف قسمت اول آن اداره شدند.
میخواستند داخل اداره بشوند که اطلاع رسید مسیح خان ۲۵۰ نفر سوار شاهسون از طرف دروازه قزوین بشهر حمله کرده است یفرم فورا ملتفت وضعیت خطرناک شده دانست اگر بگذارد مسیح خان جلو بیاید مجاهدین مابین دو آتش خواهند افتاد بنابراین بمجاهدین دستور داد اداره حکومتی را محاصره نگاه دارند و خودش با هفت نفر به طرف خطر دوید.
مسیح خان با سواران خود در یک کاروانسرا جمع شده بودند همانکه دسته کوچک را مشاهده مینمایند شروع نموده به تیراندازی پرداختند. دسته هفت نفری هم بنوبه خود جواب دادند دو ساعت تمام این زدوخورد طول کشید و بالاخره مسیح خان با پسر خود تسلیم شدند.
مجاهدین سوارانرا خلع اسلحه کردند و باین ترتیب برای منتصرالدوله راه باز شد. او با ۱۰۰ نفر و با توپهای خود وارد شهر گردید.
یفرم سواران تسلیم شده را تحت اختیار منتصرالدوله گذاشته