محمد علی میرزا در فکر نقشهکشی افتاد که تأثیر این فتح را کمتر گرداند و در ضمن با حیله این قوه خطرناک را که حالا در قزوین جمع شده بود برطرف سازد.
برای این مقصود یک دفعه دیگر هم فرمان برقراری و همیشگی شدن مشروطه را اعلام داشت و موضوع این فرمان دولت را به سپهدار و یفرم اطلاع داد.
در همان موقع مخفیانه سپهدار را دعوت بطهران نمود باین معنی که با ۳۰۰ نفر سوار خود برای گفتگوی صلح به تهران برود و در ضمن اظهار امیدواری کرد که صلح انشاء اللّه برقرار میشود و سپهدار در آن موقع حکومت یک قسمت عمده کشور را عهدهدار میشود.
این پیشنهاد را سپهدار خیلی پسند کرد و میل داشت قبول کند و این خیلی طبیعی بود. زیرا سپهدار اولا طرفدار دولت و حاضر برای صلح بدون شرط بود.
ثانیا رشوت حکومت خیلی دلپسند بود سپهدار خیلی میل داشت این پیشنهاد را قبول نماید. ولی بعد مشاهده کرد که آشکارا غیرممکن است برود و میخواست مخفی به تهران برود.
چون یفرم و رفقای او خیال سپهدار را فهمیدند قراول گذاشتند و مثل تحت الحفظ نگاهش میداشتند. محمد علی میرزا از یک طرف پیشنهاد صلح کرده از طرف دیگر قشون خود را منظم و حاضر میکرد و از تهران به قزوین راه را محکم میکرد و برای این مقصود قزاق و سوار به کرج و جلوتر میفرستاد و سرکردههای مشروطهطلبان که در قزوین جمع شده بودند اعتنا بموضوعهای برقراری مشروطه و پیشنهاد صلح و غیره نکرده تهیه لوازمات برای پیشرفت به تهران