میکردند.
برای اجرای این مقصود تصمیم گرفتند یفرم برشت برگردد و مهمات جنگی بیاورد و سپهدار معز السلطان و منتصر الدوله به کرج حرکت کنند.
این قوه حرکت کرده در (ینگی امام) منتظر یفرم شدند. بعد از هشت روز یفرم برگشت و دسته خود را که در قزوین مانده بودند برداشته همان شب بقوه سپهدار و غیره ملحق شد.
درینگی امام مشاوره کردند یفرم پیشنهاد کرد که بدون معطلی به کرج حمله کنند و در جستجو معلوم شد که پل کرج سنگربندی شده و ۶۰۰ نفر قزاق با دو توپ صحرایی و دو اسلحه مسلسل در کرج قرار دادهاند.
سپهدار و دیگران زدوخورد با این قوۀ پرزور را مقتضی نمیدیدند و این عمل را دیوانهوار میشماردند. یفرم اصرار کرد و بامداد روز دیگر ۲۰ نفر جلو فرستاد و خودش بعداز ظهر با ۳۰ نفر حرکت به کرج کرد.
سرکرده قزاقهای کرج کاپیتان (بلازنوف) بود. یفرم از راه با تلفون شوسه روس با ایشان گفتگو کرد و باو اطلاع داد که میل دارد به تهران برود و بنابراین توصیه مینماید که از پل کرج خارج شود و سبب ریختن خون بیخود نشود.
(بلازنوف) در جواب وظیفه خود را خاطرنشان کرد و اضافه نمود که دولت او را برای نگهداری پل کرج فرستاده و تکلیف او همانست که کسی را نگذارد که از پل عبور کند.
اگر یفرم میل به تهران رفتن دارد میتواند از راه دیگر برود ولی او