ملوک الطوایف و روحانیون و اعیان و اشرف بایستی ناراضی باشند.
بجهت آنکه اصول جدید از حقوق آنها کاسته تسلط بیحد آنها را کم کرده و دلخواههای آنها را برطرف گردانیده و نفوذ آنها را برداشته بود.
مشروطه آمده بود که آنها را از قیمت بیاندازد از میدان فرارشان دهد و بلکه بجهت تقصیرات سابق آنها را به محاکمه و به مجازات بکشد.
این عناصر با تمام قوه خود سعی میکردند که وضعیت سابق را بدست بیاورند. نشانه جنبش را رحیم خان فرجه داغی داد. آن سرکرده که تا پیش از جنگهای تبریز شهرت داشت سرکرده بسیار جسوریست و سواران قهرمان دارد و چون مورد بذل مرحمت شاه خلع شده بود تمام محیط قرجهداغ را در تحت فشار وحشتانگیز خود نگاه میداشت، جنگهای تبریز اندازه جسوری خود او و قهرمانی سوارانش را پدید آورده بود.
زیرا او چندین مرتبه با تلفات زیاد از جلو قوه ملی تبریز فرار کرده بود.
مساعدت بیگانگان هم نتیجه بخشیده بود. بعد از فتح تهران و خلع سلطنت محمد علی میرزا که حامی او بود و وقایع بهم پیوسته دیگر رحیم خان بکلی مغلوب گردیده بمیل خود رفته موقتا ساکت نشسته دندانهایش میفشرد.
دسته ضد دولت رحیم خان را میشناختند و فکرهای او را میدانستند حالا او با یک زندگانی رسوا و بدنام در یک گوشه مانده بسر میبرد اما او شخصی بود پرقوه بانفوذ بزرگ که مردم دوردست هم از او ترسی داشتند. زندگانی امروزه برای از خیلی سخت بود. آتش