روز فردا صبح زود حاکم زنجان که از طرف قربانعلی در دار الحکومه زنجان در تحت نظر بود به اردوگاه آمده راجع به وضعیت شهر که توسط قوه قربانعلی تصرف و تمام دروازها گرفته شده بود گفتگو کرده پیشنهاد مینماید که اردو داخل شهر نشود و از کنار شهر رد شده به مقصد خود که اردبیل باشد راه سپر شود و اگر برعکس این توصیه عمل شود تصور نمیکند که اردو بتواند وارد شهر شود. چون طرفداران قربانعلی مقاومت سختی خواهند کرد.
از طرز گفتگوی حاکم که نام قربانعلی را با احترام بسیار میبرد بلکه هنگام بردن نام لرزش مییافت پیدا بود که اولا او هم مثل اهل زنجان قربانعلی را شخصی بزرگ و حتی مقدس میپندارد. ثانیا معلوم میشد که او را قربانعلی وادار کرده که به اردو آمده این پیشنهاد را بکند.
یفرم بحاکم مؤکدا اظهار داشت که باید داخل شهر بشود و به او دستور داد که فورا بشهر برگشته جای و لوازمات برای اردو در شهر تهیه کند.
و در ضمن به اردو هم امر کرد که برای حرکت بشهر حاضر باشند بزودی اردو حرکت کرد. در نزدیکی شهر سواران ملا به اردو فریاد میزدند که جلو نیایند و خودشان را هم در سنگرها آماده نشان میدادند یفرم دستور داد که اعتنا به این حرفها نکرده جلو بروند ولی هیچ تیری خالی نکنند.
تا از طرف مقابل تیری خالی نشود هیچکس از اردو حق خالی کردن تیر نداشت.
با این دستور عاقلانه در صورتیکه سواران ملا قربانعلی تفنگهای