پیاده شدند تقی خان دید هرچند کسانش را میگذارند که بدلخواه خود در شهر گردش کنند اما آنها را از دخول به باروهای جلای و مراتی بازمیدارند و از این رهگذر آزرده گشت زیرا باروها در دست کسان امام سابق (سیف بن سلطان) بود.
اما تقی خان مردی کارآمد بود و مینماید که چنین راه روشی را از سیف بن سلطان منتظر بوده است چون میدانست که امام سابق بشرابخوری خو کرده.
میگویند خمی از شراب شیراز را در کشتی بیرقدار خود آورده[۱] و همینکه سیف تقی خان و افسرانش را در باروی مرانی مهمانی کرد بیگلر بیگی خم شراب را بمیزبان خود ارمغان داد و سیف سرکردگانش پیاپی از آن نوشیده مست خرست شدند.
در این میان که سیف سرکردگان او بیهوش افتاده بودند تقی خان بیهیچ رنج و خونریزی بارو را بکف خود درآورد - اما باروی دیگر همچنان در دست عربها مانده و مادامی که بیگلر بیگی بر آن دست نیافته بود نمیتوانست لاف بزند که مسقط زیر فرمانش آمده است - اینست که تقی خان مهر امام را بکف آورده فرمانی بنام امام نوشته که فرمانده باروی جلالی باید سپاهیان ایران را باندرون راه بدهند - فرمانده عرب نیز باور کرد که فرمان از جانب سیف فرستاده شده و وی خودش آنرا مهر کرده و دروازه را بر روی تقی خان باز کرد هنگامی که سیف بن سلطان بهوش آمد دید کار از کار گذشته و جلفای ایرانیش بر همگی مسقط دست یافتهاند.[۲]