این برگ همسنجی شدهاست.
او ارثی شده پسران و برادرزادگان او تا دویست و شصت سال بیشتر آنرا داشتند. سپس هم بیک بار از کار نیفتاده هنوز تا زمان ما خاندان ایشان برپا و در هر زمان اندک فرمانروایی را داشتند.
گویا در زمان شاه اسماعیل یا در دوره پسر او شاه طهماسب بوده که بخش غربی خوزستان را که به دست مشعشعیان بود عربستان نامیدند[۱] تا از بخش شرقی که شامل شوشتر و رامهرمز و بدست گماشتگان صفوی میبود[۲] بازشناخته شود.
این را یکی از سهوهای شاه اسماعیل باید شمرد که پس از آنکه مشعشعیان را برانداخته بود دوباره مجال حکمرانی به ایشان داد. اگر پاس دلخواه اعراب را داشت که به فراوانی در خوزستان نشیمن گرفته بودند و میخواست آنان پیشوایی از خودشان داشته باشند باری بایستی از دیگر خاندانها این پیشوا را برگزیند نه از مشعشعیان که لذت استقلال را چشیده و هیچگاه دل با دولت صاف نداشتند. در
- ↑ ما نخست این نام را در کتاب قاضی نوراللّه مییابیم که تألیف آنرا در زمان شاه طهماسب آغاز کرده و پس از مرگ او به انجام رسانیده. ولی چنانکه در متن گفتهایم آن زمان این نام را جز بر بخش غربی خوزستان نمیگفتهاند و تا آنجا که ما سراغ داریم تا آخر پادشاهی صفویان بلکه تا زمان نادرشاه همگی خوزستان «عربستان» نمیخواندهاند و پس از زمان نادر بود که کلمه خوزستان فراموش گردیده و سراسر آن سرزمین به نام عربستان خوانده شده و این نام معروف بود تا در سال ۱۳۰۲ شمسی دولت آن را برانداخته نام خوزستان را دوباره مشهور گردانید.
- ↑ این بخش خوزستان گاهی جزو بیکلربیگی کهکیلویه گرفته میشده و چون کهکیلویه نیز جزو فارس است از اینجاست که حاجی لطفعلی آذر و دیگران شوشتر را جزو فارس شمردهاند.